فصل اول
گفتار 1
متخصصان برای بررسی فعالیتهای مغز از نوار مغزی استفاده میکنند. نوار مغزی، جریان الکتریکی ثبت شدۀ یاختههای عصبی (نورونهای) مغز است. چگونه در یاختههای عصبی، جریان الکتریکی ایجاد میشود؟ جریان الکتریکی در فعالیت این یاختهها چه نقشی دارد؟ برای پاسخ به این پرسشها باید با ساختار یاختههای عصبی و دستگاه عصبی بیشتر آشنا شویم.
میدانید بافت عصبی از یاختههای عصبی و یاختههای پشتیبان (نوروگلیاها) تشکیل شده است. شکل 1، یک یاختۀ عصبی را نشان میدهد. این یاختۀ عصبی از چه بخشهایی تشکیل شده است؟
دارینه (دندریت) رشتهای است که پیامها را دریافت و به جسم یاختۀ عصبی وارد میکند. آسه (آکسون) رشتهای است که پیام عصبی را از جسم یاختۀ عصبی تا انتهای خود که پایانۀ آسه نام دارد، هدایت میکند. پیام عصبی از محل پایانۀ آسه یک یاختۀ عصبی به یاختۀ دیگر منتقل میشود. جسم یاختهای محل قرار گرفتن هسته و انجام سوخت و ساز یاختههای عصبی است و میتواند پیام نیز دریافت کند. یاختۀ عصبی که در شکل میبینید، پوششی به نام غلاف میلین دارد. غلاف میلین، رشتههای آسه و دارینۀ بسیاری از یاختههای عصبی را میپوشاند و آنها را عایقبندی میکند. غلاف میلین پیوسته نیست و در بخشهایی از رشته قطع میشود. این بخشها را گره رانویه مینامند که با نقش آنها در ادامۀ درس، آشنا خواهید شد.
غلاف میلین را یاختههای پشتیبان بافت عصبی میسازند. شکل را ببینید، یاختۀ پشتیبان به دور رشتۀ عصبی میپیچد و غلاف میلین را به وجود میآورد.
تعداد یاختههای پشتیبان چند برابر یاختههای عصبی است و انواع گوناگونی دارند. این یاختهها داربستهایی را برای استقرار یاختههای عصبی ایجاد میکنند؛ آنها در دفاع از یاختههای عصبی و حفظ همایستایی مایع اطراف آنها (مثل حفظ مقدار طبیعی یونها) نیز نقش دارند.
انواع یاختههای عصبی
شکل 3، انواع یاخته های عصبی را نشان می دهد. یاختههای عصبی حسی پیامها را به سوی بخش مرکزی دستگاه عصبی (مغز و نخاع) میآورند. یاختههای عصبی حرکتی پیامها را از بخش مرکزی دستگاه عصبی به سوی اندامها (مانند ماهیچهها) میبرند. نوع سوم یاختههای عصبی شکل 3، یاختههای عصبی رابطاند که در مغز و نخاع قرار دارند. این یاختهها ارتباط لازم بین یاختههای عصبی را فراهم میکنند. هر سه نوع یاخته عصبی میتوانند میلیندار یا بدون میلین باشند.
واژه شناسی
آسه (axon/ آکسون) هر دو کلمه به معنی محور است. آسه از کلمه آس گرفته شده است که به محور سنگ آسیا گفته میشود.
دارینه (dendrite/ دندریت) هر دو کلمه به معنی درخت و درختوار است. دارینه از کلمهدار به معنی درخت و (ینه) که پسوند شباهت است ساخته شده که در کل، آنچه شبیه درخت است معنی میدهد.
فعالیت 1 (صفحه 3 کتاب درسی)
ساختار و کار سه نوع یاختۀ عصبی را که در شکل 3 میبینید، مقایسه کنید.
پیام عصبی چگونه ایجاد میشود؟
پیام عصبی در اثر تغییر مقدار یونها در دو سوی غشای یاختۀ عصبی بهوجود میآید. از آنجا که مقدار یونها در دو سوی غشا، یکسان نیستند، بار الکتریکی دو سوی غشای یاختۀ عصبی، متفاوت است و در نتیجه بین دو سوی آن، اختلاف پتانسیل الکتریکی وجود دارد. شکل 4، اندازهگیری این اختلاف پتانسیل را نشان میدهد.
پتانسیل آرامش: وقتی یاختۀ عصبی فعالیت عصبی ندارد (حالت آرامش)، در دو سوی غشای آن اختلاف پتانسیلی در حدود 70 - میلیولت برقرار است (شکل 5). این اختلاف پتانسیل را پتانسیل آرامش مینامند. چگونه این اختلاف پتانسیل ایجاد میشود ؟ برای پاسخ به این پرسش، دربارۀ یاختههای عصبی باید بیشتر بدانیم.
در حالت آرامش، مقدار یونهای سدیم در بیرون یاخته عصبی زنده از داخل آن بیشتر است و در مقابل، مقدار یونهای پتاسیم درون یاخته، از بیرون آن بیشتر است. در غشای یاختههای عصبی، مولکولهای پروتئینی وجود دارند که به عبور یونهای سدیم و پتاسیم از غشا کمک میکنند.
یکی از این پروتئینها، کانالهای نشتی هستند که یونها میتوانند به روش انتشار تسهیل شده از آنها عبور کنند (شکل 6 - الف). از راه این کانالها، یونهای پتاسیم، خارج و یونهای سدیم به درون یاختۀ عصبی وارد میشوند. تعداد یونهای پتاسیم خروجی بیشتر از یونهای سدیم ورودی است؛ زیرا غشا به این یون، نفوذپذیری بیشتری دارد.
پمپ سدیم - پتاسیم، پروتئین دیگری است که در سال گذشته با آن آشنا شدید. در هر بار فعالیت این پمپ، سه یون سدیم از یاختۀ عصبی خارج و دو یون پتاسیم وارد آن میشوند. این پمپ از انرژی مولکول ATP استفاده میکند (شکل 6 - ب).
فعالیت 2 (صفحه 5 کتاب درسی)
در گروه خود دربارۀ پرسشهای زیر گفتوگو و نتیجه را به کلاس گزارش کنید.
1- کار پمپ سدیم - پتاسیم و کانالهای نشتی را با هم مقایسه کنید.
2- چرا در حالت آرامش، بار مثبت درون یاختههای عصبی از بیرون آنها کمتر است؟
پتانسیل عمل: دانستید که در حالت آرامش، بار مثبت درون یاختهٔ عصبی از بیرون آن کمتر است. وقتی یاختۀ عصبی تحریک میشود، در محل تحریک، اختلاف پتانسیل دو سوی غشای آن بهطور ناگهانی تغییر میکند؛ داخل یاخته از بیرون آن، مثبتتر میشود و پس از زمان کوتاهی، اختلاف پتانسیل دو سوی غشا، دوباره به حالت آرامش برمیگردد. این تغییر را پتانسیل عمل مینامند. هنگام پتانسیل عمل، در یاختۀ عصبی چه اتفاقی میافتد؟
در غشای یاختههای عصبی، پروتئینهایی به نام کانالهای دریچهدار وجود دارند که با تحریک یاختۀ عصبی باز میشوند و یونها از آنها عبور میکنند. وقتی غشای یاخته تحریک میشود، ابتدا کانالهای دریچهدار سدیمی باز میشوند و یونهای سدیم فراوانی وارد یاخته و بار الکتریکی درون آن، مثبتتر میشود. پس از زمان کوتاهی این کانالها بسته میشوند و کانالهای دریچهدار پتاسیمی باز و یونهای پتاسیم خارج میشوند. این کانالها هم پس از مدت کوتاهی بسته میشوند (شکل 7). به این ترتیب، دوباره پتانسیل غشا به پتانسیل آرامش (70-) بر میگردد.
فعالیت بیشتر پمپ سدیم- پتاسیم موجب میشود غلظت یونهای سدیم و پتاسیم در دو سوی غشا دوباره به حالت آرامش باز گردد.
در دهۀ 1950 دو دانشمند به نامهای هاجکین و هاکسلی برای بررسی تغییرات الکتریکی غشای یاختۀ عصبی از آسۀ قطور نرمتن مرکب استفاده کردند. آنان پتانسیل الکتریکی غشای آسه را اندازهگیری و ترکیب شیمیایی درون آسه و اثر یونهای سدیم و پتاسیم بر فعالیتهای الکتریکی آن را نیز بررسی کردند. حاصل کار آنها یافتههای جدیدی دربارۀ عملکرد غشای تحریکپذیر یاختۀ عصبی به دنیای علم عرضه و جایزه نوبل رشته فیزیولوژی پزشکی سال 1963 را نصیب این دانشمندان کرد.
فعالیت 3 (صفحه 6 کتاب درسی)
وضعیت کانالهای غشای یاختۀ عصبی را در 4 مرحلۀ شکل 7 مقایسه کنید.
وقتی پتانسیل عمل در یک نقطه از یاختۀ عصبی ایجاد میشود، نقطه به نقطه پیش میرود تا به انتهای رشتۀ عصبی برسد. این جریان را پیام عصبی می نامند. (شکل 8). رشته عصبی آسه یا دارینهٔ بلند است.
گرههای رانویه چه نقشی دارند؟
هدایت پیام عصبی در رشتههای عصبی میلیندار از رشتههای بدون میلین همقطر سریعتر است؛ در حالی که میلین عایق است و از عبور یونها از غشا جلوگیری میکند. دانستید در یاختههای عصبی میلیندار، گرههای رانویه وجود دارد. در محل این گرهها، میلین وجود ندارد و رشتۀ عصبی با محیط بیرون از یاخته ارتباط دارد. بنابراین، در این گرهها پتانسیل عمل ایجاد میشود و پیام عصبی درون رشتۀ عصبی از یک گره به گره دیگر هدایت میشود. در این حالت بهنظر میرسد پیام عصبی از یک گره به گره دیگر میجهد. به همین علت، این هدایت را هدایت جهشی مینامند (شکل 9). در ماهیچههای اسکلتی سرعت ارسال پیام اهمیت زیادی دارد. بنابراین، نورونهای حرکتی آنها میلیندار است. کاهش یا افزایش میزان میلین به بیماری منجر میشود؛ مثلاً در بیماری ام.اس (مالتیپل اسکلروزیس) یاختههای پشتیبانی که در سیستم عصبی مرکزی میلین میسازند، از بین میروند. در نتیجه ارسال پیامهای عصبی به درستی انجام نمیشود. بینایی و حرکت، مختل و فرد دچار بیحسی و لرزش میشود.
سرعت هدایت پیام در رشتههای عصبی از 0/2m/s در رشتههای نازک بدون میلین تا 120m/s در رشتههای میلیندار قطور متفاوت است.
فعالیت 4 (صفحه 7 کتاب درسی)
پژوهشگران براین باورند که در گرههای رانویه، تعداد زیادی کانال دریچهدار وجود دارد، ولی در فاصلۀ بین گرهها، این کانالها وجود ندارند. این موضوع با هدایت جهشی چه ارتباطی دارد؟
یاختههای عصبی، پیام عصبی را منتقل میکنند
دانستید پیام عصبی در طول آسه هدایت میشود تا به پایانۀ آن برسد. همانطور که در شکل 10 میبینید، یاختههای عصبی به یکدیگر نچسبیدهاند؛ پس چگونه پیام عصبی از یک یاختۀ عصبی به یاختۀ دیگر منتقل میشود؟
یاختهها در محل همایه، فضایی به نام فضای همایهای وجود دارد. برای انتقال پیام از یاختۀ عصبی انتقال دهنده یا یاختۀ عصبی پیش همایهای، مادهای به نام ناقل عصبی در فضای همایه آزاد میشود. این ماده بر یاختۀ دریافت کننده، یعنی یاختۀ پس همایهای اثر میکند. ناقل عصبی در یاختههای عصبی ساخته و درونریز کیسهها ذخیره میشود. این کیسهها در طول آسه هدایت میشوند تا به پایانۀ آن برسند. وقتی پیام عصبی به پایانۀ آسه میرسد، این کیسهها با برونرانی، ناقل را در فضای همایه آزاد میکنند (شکل 10). یاختههای عصبی با یاختههای ماهیچهای نیز همایه دارند و با ارسال پیام موجب انقباض آنها میشوند.
برخی مواد میتوانند از باز شدن کانالهای دریچهدار سدیمی و در نتیجه هدایت پیام عصبی، جلوگیری کنند. این مواد، بیحس کنندههای موضعی نام دارند.
واژه شناسی
همایه (synapse/ سیناپس) هر دو کلمه به معنای به هم پیوستن و به هم متصل شدن هستند. همایه از فعل به هم آمدن و در معنای به هم پیوستن ساخته شده است.
ناقل عصبی پس از رسیدن به غشای یاختۀ پس همایهای، به پروتئینی به نام گیرنده متصل میشود. این پروتئین همچنین کانالی است که با اتصال ناقل عصبی به آن باز میشود. به این ترتیب، ناقل عصبی با تغییر نفوذپذیری غشای یاختۀ پس همایهای به یونها، پتانسیل الکتریکی این یاخته را تغییر میدهد. براساس اینکه ناقل عصبی تحریک کننده یا بازدارنده باشد، یاختۀ پس همایهای تحریک، یا فعالیت آن مهار میشود.
پس از انتقال پیام، مولکولهای ناقل باقی مانده، باید از فضای همایهای تخلیه شوند تا از انتقال بیش از حدّ پیام جلوگیری و امکان انتقال پیامهای جدید فراهم شود. این کار با جذب دوبارۀ ناقل به یاختۀ پیش همایهای انجام میشود، همچنین آنزیمهایی ناقل عصبی را تجزیه میکنند. تغییر در میزان طبیعی ناقلهای عصبی از دلایل بیماری و اختلال در کار دستگاه عصبی است.
در بخشهای مختلف دستگاه عصبی، مواد گوناگونی به عنوان ناقل عصبی فعالیت میکنند. دوپامین، سروتونین، هیستامین، آمینو اسیدهایی مانند گاما آمینو بوتریک اسید، گلوتامات، گلایسین و گاز نیتریک اکساید از این موادند. معمولاً گاما آمینو بوتریک اسید و گلایسین، مهارکننده و گلوتامات تحریک کنندهاند.
رَعشه (پارکینسون): در این بیماری، یاختههای بخشی از مغز که ناقل عصبی دوپامین ترشح میکنند، تخریب میشوند. در نتیجه ماهیچههای بدن سفت و حرکات کند میشود؛ دست و پای فرد در حالت استراحت لرزش دارند. برای بهبود اختلالهای حرکتی این بیماری، دارویی تجویز میکنند که در مغز به ناقل عصبی دوپامین تبدیل میشود.
آلزایمر: بیماری آلزایمر یک نوع اختلال پیشرونده، تحلیل برنده و کشندۀ مغز است که به زوال عقل و ناتوانی فرد در انجام فعالیتهای روزانه منجر میشود. در این بیماری، یاختههای عصبی مغز بر اثر تجمّع نوعی پروتئین تخریب میشوند و میزان ناقل عصبی استیل کولین کاهش مییابد. فراموشی، ناتوانی در تکلم، اختلال در حس بهویژه در بینایی و راه رفتن، از عوارض بیماری آلزایمر است. با پیشرفت بیماری، فرد نیازمند مراقبت مداوم خواهد بود. تجویز دارو میتواند پیشرفت بیماری را آهسته کند. فعالیت بدنی و ورزش منظم، تغذیه سالم، معاشرت با دیگران، فعالیتهای فکری مانند حفظ کردن شعر، آموختن یک زبان جدید به پیشگیری از بیماری آلزایمر کمک میکند.
ثبت نوار مغزی (الکتروآنسفالوگرافی): فعالیت الکتریکی مغز را میتوان با دستگاه الکتروآنسفالوگراف ثبت و بررسی کرد. الکترودهای دستگاه را به پوست سر متصل میکنند. جریان الکتریکی مغز به شکل منحنیهای نوار مغز (الکتروآنسفالوگرام) روی نوار کاغذی، یا صفحه نمایش دستگاه ثبت میشود. متخصصان از این منحنیها برای بررسی فعالیتهای مغز و تشخیص بیماریهای آن استفاده میکنند.
گفتار 2
در گذشته آموختید که دستگاه عصبی دو بخش مرکزی و محیطی دارد (شکل 11). بهنظر شما چرا دو بخش این دستگاه را مرکزی و محیطی نامیدهاند؟
دستگاه عصبی مرکزی
دستگاه عصبی مرکزی شامل مغز و نخاع است که مراکز نظارت بر فعالیتهای بدناند. این دستگاه، اطلاعات دریافتی از محیط و درون بدن را تفسیر میکند و به آنها پاسخ میدهد. مغز و نخاع از دو بخش مادۀ خاکستری و مادۀ سفید تشکیل شدهاند. شکل 12 را ببینید و محل قرار گرفتن مادە ی خاکستری و مادە ی سفید در مغز و نخاع را مقایسه کنید.
مادۀ خاکستری شامل جسم یاختههای عصبی و رشتههای عصبی بدون میلین و مادۀ سفید، اجتماع رشتههای میلیندار است.
حفاظت از مغز و نخاع: علاوه بر استخوانهای جمجمه و ستون مهره، سه پرده از نوع بافت پیوندی به نام پردههای مننژ از مغز و نخاع حفاظت میکنند (شکل 13). فضای بین پردهها را مایع مغزی - نخاعی پر کرده است که مانند یک ضربهگیر، دستگاه عصبی مرکزی را در برابر ضربه حفاظت میکند.
در سال گذشته با انواع مویرگها آشنا شدید. مویرگهای دستگاه عصبی مرکزی از کدام نوعاند و چه ویژگی دارند؟ یاختههای بافت پوششی مویرگهای مغز و نخاع به یکدیگر چسبیدهاند و بین آنها منفذی وجود ندارد. در نتیجه بسیاری از مواد و میکروبها در شرایط طبیعی نمیتوانند به مغز وارد شوند. این عامل حفاظت کننده در مغز، سد خونی - مغزی و در نخاع سد خونی - نخاعی نام دارد. البته مولکولهایی مثل اکسیژن، گلوکز و آمینواسیدها و برخی داروها میتوانند از این سدها عبور کنند.
مننژیت: التهاب پردههای مننژ، مننژیت نام دارد و از علامتهای آن سر درد، تب و خشکی گردن است. مننژیت در اثر عفونتهای ویروسی یا باکتریایی ایجاد میشود.
مغز
میدانید مغز از سه بخش اصلی مخ، مخچه و ساقۀ مغز تشکیل شده است (شکل 14). در ادامه با ساختار و کار بخشهای تشکیل دهندۀ مغز بیشتر آشنا میشوید.
نیمکرههای مخ: در انسان بیشتر حجم مغز را مخ تشکیل میدهد. دو نیمکرهٔ مخ با رشتههای عصبی به هم متصلاند. رابطهای سفید رنگ به نام رابط پینهای و سه گوش از این رشتههای عصبیاند که هنگام تشریح مغز آنها را میبینید. دو نیمکره بهطور همزمان از همۀ بدن، اطلاعات را دریافت و پردازش میکنند تا بخشهای مختلف بدن بهطور هماهنگ فعالیت کنند. هر نیمکره کارهای اختصاصی نیز دارد؛ مثلاً بخشهایی از نیمکرهٔ چپ به توانایی در ریاضیات و استدلال مربوطاند و نیمکرهٔ راست در مهارتهای هنری تخصص یافته است.
بخش خارجی نیمکرههای مخ، یعنی قشر مخ از مادۀ خاکستری است و سطح وسیعی را با ضخامت چند میلیمتر تشکیل میدهد. قشر مخ، چین خورده است و شیارهای متعددی دارد. شکل 15 را ببینید، شیارهای عمیق هر یک از نیمکرههای مخ را به چهار لوب پسسری، گیجگاهی، آهیانه و پیشانی تقسیم میکنند. قشر مخ شامل بخشهای حسی، حرکتی و ارتباطی است. بخشهای حسی، پیامهای حسی را دریافت میکنند. بخشهای حرکتی به ماهیچهها و غدهها، پیام میفرستند. بخشهای ارتباطی بین بخشهای حسی و حرکتی ارتباط برقرار میکنند. قشر مخ، جایگاه پردازش نهایی اطلاعات ورودی به مغز است که نتیجۀ آن یادگیری، تفکر و عملکرد هوشمندانه است.
ساقۀ مغز: ساقۀ مغز از مغز میانی، پل مغزی و بصل النخاع تشکیل شده است (شکل 16).
مغز میانی: در بالای پل مغزی قرار دارد و یاختههای عصبی آن، در فعالیتهای مختلف از جمله شنوایی، بینایی و حرکت نقش دارند. برجستگیهای چهارگانه بخشی از مغز میانیاند که در فعالیت تشریح مغز میتوانید آنها ببینید.
پل مغزی: در تنظیم فعالیتهای مختلف از جمله تنفس، ترشح بزاق و اشک نقش دارد.
بصلالنخاع: پایینترین بخش مغز است که در بالای نخاع قرار دارد. بصلالنخاع، فشار خون و ضربان قلب را تنظیم میکند و مرکز انعکاسهایی مانند عطسه، بلع و سرفه و مرکز اصلی تنظیم تنفس است.
مخچه: مخچه در پشت ساقۀ مغز قرار دارد و شامل دو نیمکره و بخشی به نام کرمینه در وسط آنهاست. مخچه بهطور پیوسته از بخشهای دیگر مغز، نخاع و اندامهای حسی، مانند گوشها پیام را دریافت و بررسی میکند تا فعالیت ماهیچهها و حرکات بدن را در حالتهای گوناگون به کمک مغز و نخاع هماهنگ کند.
فعالیت 5 (صفحه 11 کتاب درسی)
با استفاده از آنچه آموختید در گروه خود دربارهٔ پرسشهای زیر گفتوگو و پاسخ را به کلاس گزارش کنید.
1- هنگام ورزش چگونه تعادل خود را حفظ میکنید؟
2- هنگام راه رفتن با چشمان بسته، چه تغییری در راه رفتن ایجاد میشود؟ علت تغییر را توضیح دهید.
3- چگونه ممکن است با وجود سلامت کامل چشمها، فرد قادر به دیدن نباشد؟
استخراج مایع مغزی - نخاعی: متخصصان میتوانند با استفاده از سرنگ مقداری از مایع مغزی - نخاعی را از بین مهرههای کمر خارج کنند و با بررسی آن بیماریهای احتمالی دستگاه عصبی را تشخیص دهند، یا از این راه، داروهای مورد نیاز را به بدن وارد کنند.
ساختارهای دیگر مغز
تالاموس محل پردازش اوّلیه و تقویت اطلاعات حسیاند. اغلب پیامهای حسی در تالاموس گرد هم میآیند تا به بخشهای مربوط در قشر مخ، جهت پردازش نهایی فرستاده شوند.
هیپوتالاموس که در زیر تالاموس قرار دارد، دمای بدن، تعداد ضربان قلب، فشار خون، تشنگی، گرسنگی و خواب را تنظیم میکند.
سامانۀ کنارهای (لیمبیک) که با قشر مخ، تالاموس و هیپوتالاموس ارتباط دارد. سامانه کنارهای در حافظه و احساساتی مانند ترس، خشم و لذّت نقش ایفا میکند (شکل 16).
اسبک مغز (هیپوکامپ) یکی از اجزای سامانۀ کنارهای است که در تشکیل حافظه و یادگیری نقش دارد. حافظۀ افرادی که اسبک مغز آنان آسیبدیده، یا با جراحی برداشته شده است، دچار اختلال میشود. این افراد نمیتوانند نام افراد جدید را حتی اگر هر روز با آنها در تماس باشند، به خاطر بسپارند. نامهای جدید، حداکثر فقط برای چند دقیقه در ذهن این افراد باقی میمانند. البته آنان برای بهیاد آوردن خاطرات مربوط به قبل از آسیبدیدگی، مشکل چندانی ندارند. پژوهشگران بر این باورند که اسبک مغز در ایجاد حافظۀ کوتاه مدت و تبدیل آن به حافظۀ بلند مدت نقش دارد؛ مثلاً وقتی شمارۀ تلفنی را میخوانیم، یا میشنویم، ممکن است پس از زمان کوتاهی آن را از یاد ببریم، ولی وقتی آن را بارها به کار بریم، در حافظۀ بلند مدت ذخیره میشود.
واژه شناسی
کنارهای (Limbic/ لیمبیک) این کلمه از ریشۀ فرانسوی Limbe به معنای حاشیه و کناره گرفته شده است و واژه کنارهای همان معنا را میدهد.
بیشتر بدانید
کُما: کما حالت بیهوشی عمیق است که در آن، فرد زنده است، ولی نمیتواند حرکت کند و به محرکهای محیطی پاسخ هدفمند بدهد. کُما معمولاً با آسیب وسیع مغز بهویژه بخشهایی از آن که با حفظ هوشیاری در ارتباطاند همراه است. فردِ در حالت کما ممکن است بهبود پیدا کند، یا به حالت زندگی نباتی برود.
اعتیاد: اعتیاد وابستگی به مصرف یک ماده، یا انجام یک رفتار است که ترک آن مشکلات جسمی و روانی برای فرد بهوجود میآورد. وابستگی به اینترنت یا بازیهای رایانهای نیز نمونهای از اعتیادهای رفتاریاند. مواد گوناگون مانند الکل، کوکائین، نیکوتین، هروئین، مورفین و حتی کافئین قهوه اعتیادآورند.
اعتیاد نه فقط سلامت جسمی و روانی فرد مصرف کننده، بلکه سلامت خانواده او و نیز افراد دیگر اجتماع را به خطر میاندازد.
بیشتر بدانید
زندگی نباتی: در زندگی نباتی بخش خودمختار مغز فعالیت دارد؛ ضربان قلب، تنفس و فشار خون تنظیم میشود و فرد حرکات غیرارادی نیز نشان میدهد؛ امّا به محرکهای محیطی پاسخ معناداری نمیدهد؛ صداهایی تولید میکند ولی نمیتواند سخن بگوید؛ فعالیتی انجام دهد و نیازهای خود را برآورده کند.
مواد اعتیادآور و مغز: نخستین تصمیم برای مصرف مواد اعتیادآور در اغلب افراد اختیاری است، اما استفادۀ مکرّر از این مواد، تغییراتی را در مغز ایجاد میکند که فرد دیگر نمیتواند با میل شدید برای مصرف مقابله کند. این تغییرات ممکن است دائمی باشند. به همین علت، اعتیاد را بیماری برگشتپذیر میدانند که حتی سالها پس از ترک مواد، فرد در خطر مصرف دوباره قرار دارد. مواد اعتیادآور بر سامانۀ کنارهای اثر میگذارند و موجب آزاد شدن ناقلهای عصبی از جمله دوپامین میشوند که در فرد احساس لذت و سرخوشی ایجاد میکند. در نتیجه فرد، میل شدیدی به مصرف دوباره آن ماده دارد. با ادامۀ مصرف، دوپامین کمتری آزاد میشود و به فرد احساس کسالت، بیحوصلگی و افسردگی دست میدهد. برای رهایی از این حالت و دستیابی به سرخوشی نخستین، فرد مجبور است، مادۀ اعتیادآور بیشتری مصرف کند. مواد اعتیادآور بر بخشهایی از قشر مخ نیز تأثیر میگذارند و توانایی قضاوت، تصمیمگیری و خود کنترلی فرد را کاهش میدهند. این اثرات بهویژه در مغز نوجوانان شدیدتر است؛ زیرا مغز آنان در حال رشد است. مصرف مواد اعتیادآور ممکن است تغییرات برگشت ناپذیری را در مغز ایجاد کند. شکل 18 اثر یک مادۀ اعتیادآور بر فعالیت مغز را با بررسی مصرف گلوکز در آن نشان میدهد.
بیشتر بدانید
مرگ مغزی: چهار رگ اصلی به مغز خونرسانی میکنند، اگر این رگها بسته شوند، خونرسانی به مغز مختل میشود و اکسیژنرسانی به آن انجام نمیشود، در نتیجه مغز بهطور غیرقابل برگشتی تخریب میشود. در نوار مغزی هیچ علامتی از فعالیت مغز دیده نمیشود. فرد به محرکها هیچ پاسخی نمیدهد؛ حتّی بدون دستگاه تنفس مصنوعی نمیتواند نفس بکشد. البتّه در این حالت، اندامهای دیگر بدن مانند قلب، کبد و کلیهها برای مدتی فعالاند که در صورت اهدای آنها زندگی افراد دیگری نجات پیدا میکند.
مصرف الکل، زمان واکنش به محرک را افزایش میدهد. بنابراین، رانندگی پس از مصرف الکل، جان خود و دیگران را به خطر میاندازد. وجود الکل را در خون، ادرار و هوای بازدمی میتوان سنجید.
اعتیاد به الکل: مقدار الکل (اتانول) در نوشیدنیهای الکلی متفاوت است؛ حتی مصرف کمترین مقدار الکل، بدن را تحت تأثیر قرار میدهد. الکل در دستگاه گوارش به سرعت جذب میشود. الکل از غشای یاختههای عصبی بخشهای مختلف مغز عبور و فعالیتهای آنها را مختل میکند. الکل علاوه بر دوپامین، بر فعالیت انواعی از ناقلهای عصبی تحریک کننده و بازدارنده تأثیر میگذارد؛ و عامل کاهش دهندۀ فعالیتهای بدنی، ایجاد ناهماهنگی در حرکات بدن و اختلال در گفتار است. الکل فعالیت مغز را کند میکند و در نتیجه زمان واکنش فرد به محرکهای محیطی افزایش پیدا میکند. مشکلات کبدی، سکتۀ قلبی و انواع سرطان از پیامدهای مصرف بلند مدت الکل است.
در گذشته تصور میکردند تولید یاختههای عصبی فقط در دوران جنینی انجام میشود. اما نتایج پژوهشهای آلتمن در دهۀ هفتاد میلادی، این باور را تغییر داد. پژوهش روی پستانداران بالغ نشان داده است که در بخشهایی از اسبک مغز تولید یاختههای عصبی رخ میدهد. تولید یاختههای عصبی شامل تکثیر، مهاجرت و تمایز یاختههای بنیادی به یاختههای عصبی است. الکل بر تکثیر یاختهای و بقای یاختهها اثر نامطلوب دارد. در افراد معتاد به الکل حجم اسبک مغز کاهش پیدا میکند.
فعالیت 6 (صفحه 13 کتاب درسی)
دربارهٔ درستی یا نادرستی عبارتهای زیر اطلاعاتی را جمعآوری کرده و به کلاس ارائه کنید.
- استفاده از قلیان به اندازهٔ سیگار خطرناک نیست.
- فرد با یک بار مصرف مادهٔ اعتیادآور، معتاد نمیشود.
- مصرف تنباکو با سرطان دهان، حنجره و شش ارتباط مستقیم دارد.
- مصرف مواد اعتیادآوری که از گیاهان بهدست میآیند، خطر چندانی ندارد.
فعالیت 7 (صفحه 14 تا 15 کتاب درسی)
تشریح مغز
مواد و وسایل لازم: مغز سالم گوسفند (یا گوساله)، وسایل تشریح، دستکش
با کمک معلم مغز را برای تشریح آماده کنید.
1- بررسی بخشهای خارجی مغز
الف) مشاهده سطح پشتی: مغز را مانند شکل در ظرف تشریح قرار دهید. روی مغز بقایای پردهٔ مننژ وجود دارد. آنها را جدا کنید تا شیارهای مغز بهتر دیده شوند. کدام بخشهای مغز را با مشاهدهٔ سطح پشتی آن میتوانید ببینید؟
ب) مشاهدهٔ سطح شکمی مغز: مغز را برگردانید، باقیماندهٔ مننژ را به آرامی جدا کنید و بخشهای مغز را در این سطح مشاهده کنید.
2- مشاهدهٔ بخشهای درونی مغز: مغز را طوری در ظرف تشریح قرار دهید که سطح پشتی آن را ببینید. با انگشتان شست، به آرامی دو نیمکره را از محل شیار بین آنها از یکدیگر فاصله دهید و بقایای پردههای مننژ را از بین دو نیمکره خارج کنید تا نوار سفید رنگ رابط پینهای را ببینید.
در حالی که نیمکرههای مخ از هم فاصله دارند، با نوک چاقوی جراحی، درجلوی رابط پینهای، برش کم عمقی ایجاد کنید و به آرامی فاصلهٔ نیمکرهها را بیشتر کنید تا رابط سه گوش را در زیر رابط پینهای مشاهده کنید. دو طرف این رابطها، فضای بطنهای 1 و 2 مغز و داخل آنها، اجسام مخطط قرار دارند. شبکههای مویرگی که مایع مغزی - نخاعی را ترشح میکند نیز درون این بطنها دیده میشوند.
در مرحلهٔ بعد به کمک چاقوی جراحی در رابط سه گوش، برش طولی ایجاد کنید تا در زیر آن، تالاموسها را ببینید. دو تالاموس با یک رابط به هم متصلاند و با کمترین فشار از هم جدا میشوند.
در عقب تالاموسها، بطن سوم و در لبهٔ پایین این بطن، اپی فیز را ببینید. در عقب اپی فیز برجستگیهای چهارگانه قرار دارند.
در مرحله بعدی کرمینهٔ مخچه را در امتداد شیار بین دو نیمکره برش دهید تا درخت زندگی و بطن چهارم مغز را ببینید.
نخاع: نخاع درون ستون مهرهها از بصلالنخاع تا دومین مهرۀ کمر کشیده شده است.نخاع، مغز را به دستگاه عصبی محیطی متصل میکند و مسیر عبور پیامهای حسی از اندامهای بدن به مغز و ارسال پیامها از مغز به اندامهاست. علاوه بر آن، نخاع مرکز برخی انعکاسهای بدن است.
هر عصب نخاعی دو ریشه دارد (شکل 19). ریشۀ پشتی عصب نخاعی حسی و ریشۀ شکمی آن حرکتی است. ریشۀ پشتی، اطلاعات حسی را به نخاع وارد و ریشه شکمی پیامهای حرکتی را از نخاع خارج میکند.
اعصاب مغزی و نخاعی را در شکلهای زیر ببینید.
دستگاه عصبی محیطی
بخشی از دستگاه عصبی که مغز و نخاع را به بخشهای دیگر مرتبط میکند، دستگاه عصبی محیطی نام دارد. 12 جفت عصب مغزی و 31 جفت عصب نخاعی، دستگاه عصبی مرکزی را به بخشهای دیگر بدن، مانند اندامهای حس و ماهیچهها مرتبط میکنند. هر عصب مجموعهای از رشتههای عصبی است که درون بافت پیوندی قرار گرفتهاند. دستگاه عصبی محیطی شامل دو بخش حسی و حرکتی است. با بخش حسی این دستگاه در فصل بعد آشنا خواهید شد. بخش حرکتی این دستگاه پیام عصبی را به اندامهای اجرا کننده مانند ماهیچهها میرساند. بخش حرکتی دستگاه عصبی محیطی، خود شامل دو بخش پیکری و خودمختار است.
بخش پیکری: این بخش پیامهای عصبی را به ماهیچههای اسکلتی میرساند. فعالیت این ماهیچهها به شکل ارادی و غیرارادی تنظیم میشود. وقتی تصمیم میگیرید کتاب را از روی میز بردارید، یاختههای عصبی بخش پیکری، دستور مغز را به ماهیچههای دست میرسانند. فعالیت ماهیچههای اسکلتی به شکل انعکاسی نیز تنظیم میشود. میدانید انعکاس پاسخ سریع و غیرارادی ماهیچهها در پاسخ به محرکهاست. همانطور که در شکل 20 میبینید، دست فرد با برخورد به جسم داغ، به عقب کشیده میشود. مرکز تنظیم این انعکاس نخاع است.
فعالیت 8 (صفحه 17 کتاب درسی)
با استفاده از شکل 20 به این پرسش ها پاسخ دهید:
1- پس از احساس درد، چه رویدادهایی رخ میدهد تا فرد دست خود را عقب بکشد؟
2- در مسیر عقب کشیدن دست، کدام سیناپسها تحریک کننده و کدام مهار کنندهاند؟
بخش خود مختار: بخش خودمختار دستگاه عصبی محیطی، کار ماهیچههای صاف، ماهیچۀ قلب و غدهها را بهصورت ناآگاهانه تنظیم میکند و همیشه فعال است. این دستگاه از دو بخش همحس (سمپاتیک) و پادهمحس (پاراسمپاتیک) تشکیل شده است که معمولاً برخلاف یکدیگر کار میکنند تا فعالیتهای حیاتی بدن را در شرایط مختلف تنظیم کنند. فعالیت بخش پادهم حس باعث برقراری حالت آرامش در بدن میشود. در این حالت، فشار خون کاهش یافته، ضربان قلب کم میشود. بخش هم حس هنگام هیجان بر بخش پادهم حس غلبه دارد و بدن را در حالت آماده باش نگه میدارد. ممکن است این حالت را هنگام شرکت در مسابقۀ ورزشی تجربه کرده باشید. در این وضعیت، بخش هم حس سبب افزایش فشار خون، ضربان قلب و تعداد تنفس میشود و جریان خون را به سوی قلب و ماهیچههای اسکلتی هدایت میکند.
در شکل زیر، نقش دستگاه همحس و پادهمحس را در بخشهای مختلف بدن میبینید.
فعالیت 9 (صفحه 18 کتاب درسی)
از بخشهای تشکیل دهندهٔ دستگاه عصبی، یک نقشهٔ مفهومی تهیه کنید.
دستگاه عصبی جانوران
سادهترین ساختار عصبی، شبکۀ عصبی در هیدر است. شبکۀ عصبی مجموعهای از یاختههای عصبی پراکنده در دیواره بدن هیدر است که با هم ارتباط دارند. تحریک هر نقطه از بدن جانور در همۀ سطح آن منتشر میشود. شبکۀ عصبی یاختههای ماهیچهای بدن را تحریک میکند.
در پلاناریا دو گره عصبی در سر جانور، مغز را تشکیل دادهاند. هر گره مجموعهای از جسم یاختههای عصبی است. دو طناب عصبی متصل به مغز که در طول بدن جانور کشیده شدهاند، با رشتههایی به هم متصلاند و ساختار نردبان مانندی را ایجاد میکنند. این مجموعه بخش مرکزی دستگاه عصبی جانور است. رشتههای جانبی متصل به آن نیز، بخش محیطی دستگاه عصبی را تشکیل میدهند.
مغز حشرات از چند گره به هم جوش خورده تشکیل شده است. یک طناب عصبی شکمی که در طول بدن جانور کشیده شده است، در هر بند از بدن، یک گره عصبی دارد. هر گره فعالیت ماهیچههای آن بند را تنظیم میکند (شکل 21).
در مهرهداران طناب عصبی پشتی است و بخش جلویی آن برجسته شده و مغز را تشکیل میدهد. طناب عصبی درون سوراخ مهرهها و مغز درون جمجمهای غضروفی، یا استخوانی جای گرفته است. در مهرهداران نیز مانند انسان، دستگاه عصبی شامل دستگاه عصبی مرکزی و محیطی است. در بین مهرهداران اندازۀ نسبی مغز پستانداران و پرندگان نسبت به وزن بدن از بقیه بیشتر است.
فصل دوم
گفتار 1
گیرندههای حواس ویژه شامل گیرندههای حس بینایی، شنوایی، تعادل، بویایی و چشاییاند که در اندامهای حسّی قرار دارند. این گیرندهها در کدام بخش هر یک از این اندامها قرار دارند؟
بینایی
بیشتر اطلاعات محیط پیرامون را از راه دیدن و به کمک اندام حس بینایی، یعنی چشم دریافت میکنیم. کرهٔ چشم در حفرهٔ استخوانی کاسهٔ چشم قرار دارد. ماهیچههایی که به کرهٔ چشم متصلاند، آن را حرکت میدهند. این ماهیچهها را در فعالیت تشریح چشم میتوانید ببینید. پلکها، مژهها، بافت چربی روی کرهٔ چشم و اشک از چشم حفاظت میکنند. در شکل 4 ساختار کرهٔ چشم را میبینید.
میدانید نوری را که از اجسام بازتاب پیدا میکند، گیرندههای نوری شبکیه دریافت میکنند. نور برای رسیدن به این یاختهها از چه مسیری عبور میکند؟
ساختار کرهٔ چشم: خارجیترین لایهٔ کرهٔ چشم از صُلبیّه و قرنیّه تشکیل شده است. صلبیّه پردهای سفید رنگ، محکم و قرنیه پردهٔ شفاف جلوی چشم است. لایهٔ میانی چشم شامل مَشیمیّه، جسم مژگانی و عنبیّه است. مشیمیّه لایهای رنگدانهدار و پر از مویرگهای خونی است.
جسم مژگانی، حلقهای بین مشیمیّه و عنبیّه و شامل ماهیچههای مژگانی است. عنبیّه بخش رنگین چشم در پشت قرنیه است که در وسط آن، سوراخ مردمک قرار دارد. دو گروه ماهیچه صاف عنبیّه، مردمک را (در نور زیاد) تنگ و (در نور کم) گشاد میکنند. ماهیچههای تنگ کننده را اعصاب پادهم حس و ماهیچههای گشاد کننده را اعصاب هم حس عصبدهی میکنند.
عدسی چشم همگرا، انعطافپذیر و با رشتههایی به نام تارهای آویزی به جسم مژگانی متصل است (شکل 4 - ب). مایعی شفاف به نام زلالیه فضای جلوی عدسی چشم را پر کرده است که از مویرگها ترشح میشود. زلالیه مواد غذایی و اکسیژن را برای عدسی و قرنیه فراهم و مواد دفعی آنها را جمعآوری میکند و به خون میدهد. مادهای ژلهای و شفاف به نام زجاجیه در فضای پشت عدسی قرار دارد که شکل کروی چشم را حفظ میکند.
شبکیه داخلیترین لایۀ چشم است که گیرندههای نوری، یعنی یاختههای مخروطی و استوانهای و نیز یاختههای عصبی در آن قرار دارند (شکل 5 - الف). آسۀ یاختههای عصبی، عصب بینایی را تشکیل میدهند که پیامهای بینایی را به مغز میبرد. محل خروج عصب بینایی از شبکیه، نقطۀکور نام دارد. درون گیرندههای نوری مادۀ حساس به نور وجود دارد (شکل 5 - ب).
ابن هیثم که اروپاییان او را الحازن (Alhazan) مینامند، دانشمند مسلمان قرن چهارم هجری است. او کسی است که برای نخستین بار در کتاب المناظر خود، بخشهای چشم را با نامهای صلبیه، زجاجیه و... نامگذاری کرد؛ او همچنین چگونگی دیدن اجسام را توضیح داد. تا قبل از آن بر طبق نظر اقلیدس، تصور میکردند که نور از چشم بیننده به اجسام میتابد و باعث دیدن آنها میشود، ولی ابن هیثم با استدلال تجربی ثابت کرد نور پس از تابیدن بر اجسام و بازتاب از آن ها وارد عدسی چشم میشود و عدسی، تصویر اجسام را روی پردهٔ شبکیه میاندازد. ابن هیثم دریافت که پرده شبکیه از راه عصب بینایی با مغز ارتباط دارد. بعدها ابن سینا، ابوریحان بیرونی و دیگران نظر او را پذیرفتند. ترجمهٔ کتاب او برای سالها، یکی از کتابهای درسی دانشگاههای اروپا بود.
اثر نور بر شبکیه: پرتوهای نور از قرنیه میگذرند و به علّت انحنای آن همگرا میشوند. این پرتوها از زلالیه، سوراخ مردمک، عدسی و زجاجیه عبور میکنند. عدسی، پرتوهای نور را روی شبکیه و گیرندههای نوری آن متمرکز میکند.
یاختههای استوانهای در نور کم و یاختههای مخروطی در نور زیاد تحریک میشوند. گیرندههای مخروطی، تشخیص رنگ و جزئیات اجسام را امکانپذیر میکنند. بخشی از شبکیه را که در امتداد محور نوری کره چشم قرار دارد، لکۀ زرد مینامند. این بخش در دقت و تیزبینی اهمیت دارد؛ زیرا گیرندههای مخروطی در آن فراوانترند.
با برخورد نور به شبکیه، مادۀ حساس به نور، درون گیرندههای نوری تجزیه میشود و واکنشهایی را به راه میاندازد که به ایجاد پیام عصبی منجر میشود. ویتامین A برای ساخت مادۀ حساس به نور لازم است.
رنگ چشم: در عنبیّه دانههای رنگی وجود دارد که حاوی ملانیناند. تراکم این دانهها، رنگ چشم را تعیین میکند.
رنگدانۀ سیاه ملانین موجود در یاختههای مشیمیّه و شبکیّه، برای جلوگیری از بازتاب نور و دید واضح، لازم است. افراد زال بهطور ژنتیکی فاقد رنگدانهاند و پرتوهای نور درون کرۀ چشم این افراد در جهتهای گوناگون بازتاب پیدا میکنند. درنتیجه این افراد، دید واضحی ندارند.
تطابق: با تغییر همگرایی عدسی چشم، میتوان اجسام دور و نزدیک را واضح دید. هنگام دیدن اشیای نزدیک، با انقباض ماهیچههای جسم مژگانی، عدسی ضخیم میشود. وقتی به اشیای دور نگاه میکنیم با استراحت این ماهیچهها، عدسی باریکتر میشود. به این ترتیب، تصویر در هر حالت روی شبکیه تشکیل میشود. این فرایندها تطابق نام دارد (شکل 6).
فعالیت 2 (صفحه 25 کتاب درسی)
با استفاده از شکل 6، تغییرات چشم هنگام تطابق برای دیدن جسم دور و نزدیک را مقایسه کنید.
بیماریهای چشم
برای دیدن درست اجسام، قرنیه، عدسی و کرهٔ چشم باید شکل ویژهای داشته باشند، تا پرتوهای نور بهطور دقیق روی شبکیّه متمرکز شوند.
نزدیکبینی و دوربینی: در افراد نزدیکبین، کرهٔ چشم بیش از اندازه بزرگ است و پرتوهای نور اجسام دور، در جلوی شبکیه متمرکز میشوند. در نتیجه فرد، اجسام دور را واضح نمیبیند.
در فرد دوربین، کرهٔ چشم از اندازهٔ طبیعی کوچکتر است و پرتوهای نور اجسام نزدیک در پشت شبکیّه متمرکز میشوند و فرد این اجسام را واضح نمیبیند.
فعالیت 3 (صفحه 26 کتاب درسی)
- با استفاده از شکل 7 بگویید نزدیکبینی و دوربینی با استفاده از کدام عدسی اصلاح میشوند؟
- در برخی افراد، علت نزدیکبینی و دوربینی، تغییر همگرایی عدسی چشم است. با استفاده از آن چه آموختید، بگویید تغییر همگرایی عدسی در چشم، چگونه موجب نزدیکبینی و دوربینی میشود؟
آستیگماتیسم: اگر سطح عدسی یا قرنیه کاملاً کروی و صاف نباشد، پرتوهای نور بهطور نامنظم به هم میرسند و روی یک نقطۀ شبکیّه متمرکز نمیشوند. در نتیجه تصویر واضحی تشکیل نمیشود. در این حالت، چشم دچار آستیگماتیسم است (شکل 8). برای اصلاح دید این فرد از عینکی استفاده میکنند که عدسی آن عدم یکنواختی انحنای قرنیه یا عدسی را جبران میکند.
عدسی (لنز) تماسی: امروز استفاده از عدسی تماسی برای اصلاح دید افراد متداول شده است. لایهٔ نازک اشک، فضای بین عدسی تماسی و قرنیهٔ چشم را پر میکند و آن را در جای خود محکم نگه میدارد. استفاده از عدسی تماسی بهویژه وقتی شکل غیرطبیعی قرنیه، عامل اختلال در همگرا شدن پرتوهای نور است، از عینک کارآمدتر است.
پیر چشمی: با افزایش سن، انعطافپذیری عدسی چشم کاهش پیدا میکند و تطابق دشوار میشود. این حالت را پیرچشمی میگویند که به کمک عینکهای ویژه اصلاح میشود.
بیشتر بدانید
آب مروارید: گاهی در عدسی چشم افراد مسن رنگدانههای قهوهای تجمع مییابند و شفافیت آن را کاهش میدهند. در این حالت، عدسی کدر شده، آب مروارید بهوجود میآید. زیاد قرار گرفتن در معرض پرتوهای فرابنفش خورشید نیز ، ممکن است به آب مروارید منجر شود.
بیشتر بدانید
بیماری آب سیاه: مایع زلالیه بهطور مرتب تولید میشود و بهطور معمول از منافذ کوچک دور عنبیّه به خون وارد میشود. اگر به علتی مسیر تخلیۀ این مایع مسدود شود، فشار مایع داخل چشم افزایش مییابد، بیماری آب سیاه ایجاد میشود. افزایش فشار داخل چشم به تحلیل عصب بینایی و کاهش بینایی منجر میشود.
فعالیت 4 (صفحه 27 تا 28 کتاب درسی)
تشریح چشم
مواد و وسایل لازم: چشم سالم گاو به همراه ماهیچههای آن، وسایل تشریح، دستکش برای هر گروه.
برای آماده کردن چشم از دبیر خود راهنمایی بخواهید.
1- بررسی ویژگیهای ظاهری چشم: برای تشخیص بالا و پایین چشم، فاصلۀ عصب بینایی تا قرنیه را در نظر بگیرید. سطحی از کره چشم که در آن فاصلۀ عصب تا روی قرنیه بیشتر است، سطح بالایی چشم و سطح دیگر، سطح پایینی آن است (شکل 1). برای تشخیص چپ یا راست بودن چشم، آن را طوری در دست بگیرید که سطح بالایی آن رو به بالا باشد. قرنیه به شکل تخم مرغ دیده میشود و بخش پهنتر آن به سمت بینی و بخش باریکتر آن به سمت گوش قرار دارد (شکل 2). راه دیگر، بررسی عصب بینایی است. این عصب پس از خروج از چشم به سمت مخالف، خم میشود.
در ادامه، بافتهای چربی بین ماهیچهها و کرۀ چشم را جدا و ماهیچههای آن را مشاهده کنید. برای مشاهدۀ دقیق ماهیچهها از مولاژچشم استفاده کنید.
2- تشریح: ماهیچهها را با قیچی از کرۀ چشم جدا کنید. چشم را روی ظرف تشریح قرار دهید و با چاقوی جراحی، صلبیه را در فاصلۀ یک سانتیمتری از قرنیه سوراخ کنید و با قیچی دورتا دور قرنیه را در این فاصله برش دهید. دقت کنید قیچی را خیلی درون کرۀ چشم فرو نبرید تا زجاجیه آسیب نبیند (شکل 3). پس از برش میتوانید سه لایۀ چشم و بخشهای تشکیل دهندۀ آنها و نقطۀ کور را ببینید. لایۀ شبکیه بسیار نازک است، دقت کنید هنگام کار جمع نشود.
به طرز قرار گرفتن عدسی توجه کنید. در کنار عدسی، جسم مژگانی، و تارهای آویزی که عدسی را احاطه کردهاند، دیده میشوند. عدسی را به آرامی خارج کنید. مایع زلالیه و زجاجیۀ ژلهای را مشاهده کنید. در این حالت، زلالیه بهطور کامل شفاف نیست؛ زیرا مقداری از دانههای سیاه ملانین از بخشهای دیگر چشم در آن رها شدهاند.
جسم مژگانی به شکل حلقهای دور محل استقرار عدسی قرار دارد. درون این حلقه، عنبیه قرار دارد که نازکتر و شامل ماهیچههای صاف حلقوی (تنگ کنندۀ مردمک) و شعاعی (گشادکنندۀ مردمک) است. سوراخ وسط عنبیه همان مردمک است. جسم مژگانی و عنبیه به آسانی جدا میشوند و قرنیه شفاف و برآمده دیده میشود.
پس از انجام تشریح و با استفاده از مشاهدههای خود، به این پرسشها پاسخ دهید.
الف) ویژگیهای هریک از سه لایۀ چشم و بخشهای تشکیل دهندۀ آنها را بیان کنید.
ب) زجاجیه و زلالیه را با یکدیگر مقایسه کنید.
از فعالیت خود گزارش تهیه کنید و به معلم ارائه دهید.
در پشت شبکیۀ چشم بسیاری از مهرهداران، لایهای درخشان وجود دارد که پرتوهای نور را باز میتاباند تا گیرندهها، نور بیشتری دریافت کنند. این موضوع به دید بهتر جانور در شب کمک میکند. همچنین موجب درخشندگی چشم این جانوران در شب میشود.
شنوایی و تعادل
گیرندههای مکانیکی درون گوش، در شنیدن و حفظ تعادل بدن نقش دارند. این گیرندهها در کدام بخشهای گوش قرار گرفتهاند؟ همانطور که آموختهاید، گوش از سه بخش بیرونی، میانی و درونی تشکیل شده است (شکل 9).
فعالیت 5 (صفحه 29 کتاب درسی)
با استفاده از شکل 9 به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
- بین بخش بیرونی و میانی گوش کدام ساختار قرار دارد؟
- استخوانهای کوچک در کدام بخش گوش قرار دارند؟
- حلزون گوش در کدام بخش آن قرار دارد؟
ساختار گوش: لالهٔ گوش و مجرای آن بخش بیرونی گوش را تشکیل میدهند. لالهٔ گوش امواج صوتی را جمعآوری و مجرای شنوایی، آنها را به بخش میانی منتقل میکند. موهای کرک مانند درون مجرا و موادی که غدههای درون مجرا ترشح میکنند، نقش حفاظتی دارند. انتهای مجرا و بخشهای میانی و درونی گوش را استخوان گیجگاهی حفاظت میکند.
پردهٔ صماخ در انتهای مجرای شنوایی و بین گوش بیرونی و میانی قرار دارد. گوش میانی محفظهٔ استخوانیپر از هواست. درون گوش میانی و پشتپردهٔ صماخ سه استخوان کوچک چکشی، سندانی و رکابی، به ترتیب قرار دارند و به هم مفصل شدهاند. همانطور که درشکل 9 میبینید، بخشی به نام شیپوراستاش، حلق را به گوش میانی مرتبط میکند. هوا از راه این مجرا به گوش میانی منتقل میشود، تا فشار آن در دو طرف پردهٔ صماخ یکسان شود و پرده به درستی بلرزد. گوش درونی از دو بخش حلزونی و دهلیزی تشکیل شده است. بخش حلزونی در شنوایی و بخش دهلیزی در تعادل نقش دارد.
بیشتر بدانید
آسیب دیدن حلزون گوش، عصب شنوایی، یا اختلال در ساختارهای هدایت کنندۀ صدا به بخش حلزونی، مانند استخوانهای کوچک گوش میانی به ناشنوایی منجر میشود.
کاشت حلزون روشی برای بازگرداندن شنوایی است. این دستگاه را با جراحی در زیر پوست پشت گوش قرار میدهند. دستگاه امواج صوتی را جمعآوری کرده، به جریان الکتریکی تبدیل و الکترودهای آن عصب شنوایی را بهطور مستقیم تحریک میکنند.
تبدیل صدا به پیام عصبی: امواج صوتی پس از عبور از مجرای شنوایی، به پردهٔ صماخ برخورد میکنند و آن را به ارتعاش درمیآورد. دستهٔ استخوان چکشی روی پردهٔ صماخ چسبیده و با ارتعاش آن میلرزد و استخوانهای سندانی و رکابی را نیز به ارتعاش درمیآورد. کف استخوان رکابی طوری روی دریچهای به نام دریچهٔ بیضی قرار گرفته است که لرزش آن، دریچه را میلرزاند. این دریچه پردهای نازک است که در پشت آن، بخش حلزونی گوش قرار دارد. بخش حلزونی را مایعی پر کرده است. لرزش دریچهٔ بیضی، مایع درون حلزون را به لرزش در میآورد.
همانطور که در شکل 10 میبینید، در بخش حلزونی یاختههای مژکداری قرار دارند که مژکهایشان با پوششی ژلاتینی تماس دارند. این یاختهها، گیرندههای مکانیکیاند که با لرزش مایع درون بخش حلزونی، مژکهای آنها خم میشود. در نتیجه کانالهای یونی غشای آنها باز و این یاختهها تحریک میشوند. در نتیجه بخش شنوایی عصب گوش پیام عصبی ایجاد شده را به مغز میبرد (شکل 10).
فعالیت 6 (صفحه 30 کتاب درسی)
دربارهٔ نقش حفاظتی موها و مواد ترشحی در مجرای شنوایی گوش اطلاعات جمعآوری و به کلاس ارائه کنید.
حفظ تعادل
در بخش دهلیزی گوش داخلی سه مجرای نیم دایرهای شکل عمود برهم (در سه جهت فضا) وجود دارد که یاختههای مژکدار حسّ تعادل درون آنها قرار گرفتهاند. حرکت سر، این یاختهها را تحریک میکند. شکل 11 یاختههای گیرندۀ تعادل در یک مجرای نیمدایره را نشان میدهد. درون مجاری نیمدایره از مایعی پر شده است و مژکهای یاختههای گیرنده نیزدر مادهای ژلاتینی قرار دارند. با چرخش سر، مایع درون مجرا به حرکت در میآید و مادۀ ژلاتینی را به یک طرف خم میکند. مژکهای یاختههای گیرنده، خم و این گیرندهها تحریک میشوند. آسۀ یاختههای عصبی حسّی که شاخۀ دهلیزی (تعادلی) عصب گوش را تشکیل میدهند، پیام را به مغز و بهویژه مخچه میبرند و آن را از موقعیت سر آگاه میکنند. برای حفظ تعادل بدن، مغز از گیرندههای دیگر مانند گیرندههای وضعیت نیز پیام دریافت میکند.
براساس اعلام سازمان بهداشت جهانی در سال 1393 (2015 میلادی) 1/1 میلیارد نفر نوجوان و جوان در جهان در خطر از دست دادن شنوایی قرار داشتهاند. استفاده ناایمن از وسایل صوتی شخصی و یا قرارگرفتن در مکانهای تفریحی پر سر و صدا این خطر را بهوجود آورده است. این سازمان توصیه کرده است برای حفظ شنوایی باید صدای وسایل صوتی شخصی و زمان استفاده از این وسایل را به کمتر از یک ساعت در روز کاهش داد. همچنین هنگام استفاده از این دستگاهها، از نرمافزارهایی استفاده کنند که سطح ایمن شنوایی را نشان میدهند و معاینهٔ شنوایی را نیز بهطور منظم انجام دهند.
فعالیت 7 (صفحه 31 کتاب درسی)
دربارهٔ شغل شنوایی سنجی و بینایی سنجی گزارشی تهیه و به کلاس ارائه کنید.
بویایی
گیرندههای بویایی در سقف حفره بینی قرار دارند. مولکولهای بودارِ هوای تنفسی این یاختهها را تحریک میکنند. این یاختهها پیامهای بویایی را به لوبهای (پیازهای) بویایی مغز که در تشریح مغز آنها را مشاهده کردید، میبرند. پیام بویایی سرانجام به قشر مخ ارسال میشود (شکل 12).
چشایی
در دهان و برجستگیهای زبان جوانههای چشایی و درون این جوانهها گیرندههای چشایی قرار گرفتهاند. ذرههای غذا در بزاق حل میشوند و یاختههای گیرندهٔ چشایی را تحریک میکنند. (شکل 13).
انسان پنج مزهٔ اصلی شیرینی، شوری، ترشی، و تلخی و مزهٔ اومامی را احساس میکند. اومامی، کلمهای ژاپنی به معنای لذیذ است که برای توصیف یک مزهٔ مطلوب که با چهار مزهٔ دیگر تفاوت دارد، به کار میرود، اومامی مزهٔ غالب غذاهایی است که آمینواسید گلوتامات دارند مانند عصارهٔ گوشت.
حسّ بویایی در درک درست مزهٔ غذا تأثیر دارد؛ مثلاً وقتی سرماخورده و دچارگرفتگی بینی شدهایم، مزهٔ غذاها را به درستی تشخیص نمیدهیم.
پردازش اطلاعات حسی
با وجود یکسان بودن ماهیت پیام عصبی که از گیرندههای گوناگون بدن به دستگاه عصبی مرکزی میرسند، مغز چگونه آنها را به شکلهای متفاوتی مانند صدا، تصویر، یا مزه تفسیر میکند؟ پیامهایی که هر نوع از گیرندههای حسی ارسال میکنند، به بخش یا بخشهای ویژهای از دستگاه عصبی مرکزی و قشر مخ وارد میشوند.
شکل 14 مسیر ارسال پیامهای بینایی را نشان میدهد. چلیپای (کیاسمای) بینایی که در فعالیت تشریح مغز آن را مشاهده کردید، محلی است که بخشی از آسههای عصب بینایی یک چشم به نیمکرۀ مخ مقابل میروند. پیامهای بینایی سرانجام به لوبهای پس سری قشر مخ وارد و در آنجا پردازش میشوند. پیامهای بینایی قبل از رسیدن به قشر مخ از بخشهای دیگری از مغز مانند تالاموس میگذرند.
گفتار 2
گیرندههای حواس ویژه شامل گیرندههای حس بینایی، شنوایی، تعادل، بویایی و چشاییاند که در اندامهای حسّی قرار دارند. این گیرندهها در کدام بخش هر یک از این اندامها قرار دارند؟
بینایی
بیشتر اطلاعات محیط پیرامون را از راه دیدن و به کمک اندام حس بینایی، یعنی چشم دریافت میکنیم. کرهٔ چشم در حفرهٔ استخوانی کاسهٔ چشم قرار دارد. ماهیچههایی که به کرهٔ چشم متصلاند، آن را حرکت میدهند. این ماهیچهها را در فعالیت تشریح چشم میتوانید ببینید. پلکها، مژهها، بافت چربی روی کرهٔ چشم و اشک از چشم حفاظت میکنند. در شکل 4 ساختار کرهٔ چشم را میبینید.
میدانید نوری را که از اجسام بازتاب پیدا میکند، گیرندههای نوری شبکیه دریافت میکنند. نور برای رسیدن به این یاختهها از چه مسیری عبور میکند؟
ساختار کرهٔ چشم: خارجیترین لایهٔ کرهٔ چشم از صُلبیّه و قرنیّه تشکیل شده است. صلبیّه پردهای سفید رنگ، محکم و قرنیه پردهٔ شفاف جلوی چشم است. لایهٔ میانی چشم شامل مَشیمیّه، جسم مژگانی و عنبیّه است. مشیمیّه لایهای رنگدانهدار و پر از مویرگهای خونی است.
جسم مژگانی، حلقهای بین مشیمیّه و عنبیّه و شامل ماهیچههای مژگانی است. عنبیّه بخش رنگین چشم در پشت قرنیه است که در وسط آن، سوراخ مردمک قرار دارد. دو گروه ماهیچه صاف عنبیّه، مردمک را (در نور زیاد) تنگ و (در نور کم) گشاد میکنند. ماهیچههای تنگ کننده را اعصاب پادهم حس و ماهیچههای گشاد کننده را اعصاب هم حس عصبدهی میکنند.
عدسی چشم همگرا، انعطافپذیر و با رشتههایی به نام تارهای آویزی به جسم مژگانی متصل است (شکل 4 - ب). مایعی شفاف به نام زلالیه فضای جلوی عدسی چشم را پر کرده است که از مویرگها ترشح میشود. زلالیه مواد غذایی و اکسیژن را برای عدسی و قرنیه فراهم و مواد دفعی آنها را جمعآوری میکند و به خون میدهد. مادهای ژلهای و شفاف به نام زجاجیه در فضای پشت عدسی قرار دارد که شکل کروی چشم را حفظ میکند.
شبکیه داخلیترین لایۀ چشم است که گیرندههای نوری، یعنی یاختههای مخروطی و استوانهای و نیز یاختههای عصبی در آن قرار دارند (شکل 5 - الف). آسۀ یاختههای عصبی، عصب بینایی را تشکیل میدهند که پیامهای بینایی را به مغز میبرد. محل خروج عصب بینایی از شبکیه، نقطۀکور نام دارد. درون گیرندههای نوری مادۀ حساس به نور وجود دارد (شکل 5 - ب).
ابن هیثم که اروپاییان او را الحازن (Alhazan) مینامند، دانشمند مسلمان قرن چهارم هجری است. او کسی است که برای نخستین بار در کتاب المناظر خود، بخشهای چشم را با نامهای صلبیه، زجاجیه و... نامگذاری کرد؛ او همچنین چگونگی دیدن اجسام را توضیح داد. تا قبل از آن بر طبق نظر اقلیدس، تصور میکردند که نور از چشم بیننده به اجسام میتابد و باعث دیدن آنها میشود، ولی ابن هیثم با استدلال تجربی ثابت کرد نور پس از تابیدن بر اجسام و بازتاب از آن ها وارد عدسی چشم میشود و عدسی، تصویر اجسام را روی پردهٔ شبکیه میاندازد. ابن هیثم دریافت که پرده شبکیه از راه عصب بینایی با مغز ارتباط دارد. بعدها ابن سینا، ابوریحان بیرونی و دیگران نظر او را پذیرفتند. ترجمهٔ کتاب او برای سالها، یکی از کتابهای درسی دانشگاههای اروپا بود.
اثر نور بر شبکیه: پرتوهای نور از قرنیه میگذرند و به علّت انحنای آن همگرا میشوند. این پرتوها از زلالیه، سوراخ مردمک، عدسی و زجاجیه عبور میکنند. عدسی، پرتوهای نور را روی شبکیه و گیرندههای نوری آن متمرکز میکند.
یاختههای استوانهای در نور کم و یاختههای مخروطی در نور زیاد تحریک میشوند. گیرندههای مخروطی، تشخیص رنگ و جزئیات اجسام را امکانپذیر میکنند. بخشی از شبکیه را که در امتداد محور نوری کره چشم قرار دارد، لکۀ زرد مینامند. این بخش در دقت و تیزبینی اهمیت دارد؛ زیرا گیرندههای مخروطی در آن فراوانترند.
با برخورد نور به شبکیه، مادۀ حساس به نور، درون گیرندههای نوری تجزیه میشود و واکنشهایی را به راه میاندازد که به ایجاد پیام عصبی منجر میشود. ویتامین A برای ساخت مادۀ حساس به نور لازم است.
رنگ چشم: در عنبیّه دانههای رنگی وجود دارد که حاوی ملانیناند. تراکم این دانهها، رنگ چشم را تعیین میکند.
رنگدانۀ سیاه ملانین موجود در یاختههای مشیمیّه و شبکیّه، برای جلوگیری از بازتاب نور و دید واضح، لازم است. افراد زال بهطور ژنتیکی فاقد رنگدانهاند و پرتوهای نور درون کرۀ چشم این افراد در جهتهای گوناگون بازتاب پیدا میکنند. درنتیجه این افراد، دید واضحی ندارند.
تطابق: با تغییر همگرایی عدسی چشم، میتوان اجسام دور و نزدیک را واضح دید. هنگام دیدن اشیای نزدیک، با انقباض ماهیچههای جسم مژگانی، عدسی ضخیم میشود. وقتی به اشیای دور نگاه میکنیم با استراحت این ماهیچهها، عدسی باریکتر میشود. به این ترتیب، تصویر در هر حالت روی شبکیه تشکیل میشود. این فرایندها تطابق نام دارد (شکل 6).
فعالیت 2 (صفحه 25 کتاب درسی)
با استفاده از شکل 6، تغییرات چشم هنگام تطابق برای دیدن جسم دور و نزدیک را مقایسه کنید.
بیماریهای چشم
برای دیدن درست اجسام، قرنیه، عدسی و کرهٔ چشم باید شکل ویژهای داشته باشند، تا پرتوهای نور بهطور دقیق روی شبکیّه متمرکز شوند.
نزدیکبینی و دوربینی: در افراد نزدیکبین، کرهٔ چشم بیش از اندازه بزرگ است و پرتوهای نور اجسام دور، در جلوی شبکیه متمرکز میشوند. در نتیجه فرد، اجسام دور را واضح نمیبیند.
در فرد دوربین، کرهٔ چشم از اندازهٔ طبیعی کوچکتر است و پرتوهای نور اجسام نزدیک در پشت شبکیّه متمرکز میشوند و فرد این اجسام را واضح نمیبیند.
فعالیت 3 (صفحه 26 کتاب درسی)
- با استفاده از شکل 7 بگویید نزدیکبینی و دوربینی با استفاده از کدام عدسی اصلاح میشوند؟
- در برخی افراد، علت نزدیکبینی و دوربینی، تغییر همگرایی عدسی چشم است. با استفاده از آن چه آموختید، بگویید تغییر همگرایی عدسی در چشم، چگونه موجب نزدیکبینی و دوربینی میشود؟
آستیگماتیسم: اگر سطح عدسی یا قرنیه کاملاً کروی و صاف نباشد، پرتوهای نور بهطور نامنظم به هم میرسند و روی یک نقطۀ شبکیّه متمرکز نمیشوند. در نتیجه تصویر واضحی تشکیل نمیشود. در این حالت، چشم دچار آستیگماتیسم است (شکل 8). برای اصلاح دید این فرد از عینکی استفاده میکنند که عدسی آن عدم یکنواختی انحنای قرنیه یا عدسی را جبران میکند.
عدسی (لنز) تماسی: امروز استفاده از عدسی تماسی برای اصلاح دید افراد متداول شده است. لایهٔ نازک اشک، فضای بین عدسی تماسی و قرنیهٔ چشم را پر میکند و آن را در جای خود محکم نگه میدارد. استفاده از عدسی تماسی بهویژه وقتی شکل غیرطبیعی قرنیه، عامل اختلال در همگرا شدن پرتوهای نور است، از عینک کارآمدتر است.
پیر چشمی: با افزایش سن، انعطافپذیری عدسی چشم کاهش پیدا میکند و تطابق دشوار میشود. این حالت را پیرچشمی میگویند که به کمک عینکهای ویژه اصلاح میشود.
بیشتر بدانید
آب مروارید: گاهی در عدسی چشم افراد مسن رنگدانههای قهوهای تجمع مییابند و شفافیت آن را کاهش میدهند. در این حالت، عدسی کدر شده، آب مروارید بهوجود میآید. زیاد قرار گرفتن در معرض پرتوهای فرابنفش خورشید نیز ، ممکن است به آب مروارید منجر شود.
بیشتر بدانید
بیماری آب سیاه: مایع زلالیه بهطور مرتب تولید میشود و بهطور معمول از منافذ کوچک دور عنبیّه به خون وارد میشود. اگر به علتی مسیر تخلیۀ این مایع مسدود شود، فشار مایع داخل چشم افزایش مییابد، بیماری آب سیاه ایجاد میشود. افزایش فشار داخل چشم به تحلیل عصب بینایی و کاهش بینایی منجر میشود.
فعالیت 4 (صفحه 27 تا 28 کتاب درسی)
تشریح چشم
مواد و وسایل لازم: چشم سالم گاو به همراه ماهیچههای آن، وسایل تشریح، دستکش برای هر گروه.
برای آماده کردن چشم از دبیر خود راهنمایی بخواهید.
1- بررسی ویژگیهای ظاهری چشم: برای تشخیص بالا و پایین چشم، فاصلۀ عصب بینایی تا قرنیه را در نظر بگیرید. سطحی از کره چشم که در آن فاصلۀ عصب تا روی قرنیه بیشتر است، سطح بالایی چشم و سطح دیگر، سطح پایینی آن است (شکل 1). برای تشخیص چپ یا راست بودن چشم، آن را طوری در دست بگیرید که سطح بالایی آن رو به بالا باشد. قرنیه به شکل تخم مرغ دیده میشود و بخش پهنتر آن به سمت بینی و بخش باریکتر آن به سمت گوش قرار دارد (شکل 2). راه دیگر، بررسی عصب بینایی است. این عصب پس از خروج از چشم به سمت مخالف، خم میشود.
در ادامه، بافتهای چربی بین ماهیچهها و کرۀ چشم را جدا و ماهیچههای آن را مشاهده کنید. برای مشاهدۀ دقیق ماهیچهها از مولاژچشم استفاده کنید.
2- تشریح: ماهیچهها را با قیچی از کرۀ چشم جدا کنید. چشم را روی ظرف تشریح قرار دهید و با چاقوی جراحی، صلبیه را در فاصلۀ یک سانتیمتری از قرنیه سوراخ کنید و با قیچی دورتا دور قرنیه را در این فاصله برش دهید. دقت کنید قیچی را خیلی درون کرۀ چشم فرو نبرید تا زجاجیه آسیب نبیند (شکل 3). پس از برش میتوانید سه لایۀ چشم و بخشهای تشکیل دهندۀ آنها و نقطۀ کور را ببینید. لایۀ شبکیه بسیار نازک است، دقت کنید هنگام کار جمع نشود.
به طرز قرار گرفتن عدسی توجه کنید. در کنار عدسی، جسم مژگانی، و تارهای آویزی که عدسی را احاطه کردهاند، دیده میشوند. عدسی را به آرامی خارج کنید. مایع زلالیه و زجاجیۀ ژلهای را مشاهده کنید. در این حالت، زلالیه بهطور کامل شفاف نیست؛ زیرا مقداری از دانههای سیاه ملانین از بخشهای دیگر چشم در آن رها شدهاند.
جسم مژگانی به شکل حلقهای دور محل استقرار عدسی قرار دارد. درون این حلقه، عنبیه قرار دارد که نازکتر و شامل ماهیچههای صاف حلقوی (تنگ کنندۀ مردمک) و شعاعی (گشادکنندۀ مردمک) است. سوراخ وسط عنبیه همان مردمک است. جسم مژگانی و عنبیه به آسانی جدا میشوند و قرنیه شفاف و برآمده دیده میشود.
پس از انجام تشریح و با استفاده از مشاهدههای خود، به این پرسشها پاسخ دهید.
الف) ویژگیهای هریک از سه لایۀ چشم و بخشهای تشکیل دهندۀ آنها را بیان کنید.
ب) زجاجیه و زلالیه را با یکدیگر مقایسه کنید.
از فعالیت خود گزارش تهیه کنید و به معلم ارائه دهید.
در پشت شبکیۀ چشم بسیاری از مهرهداران، لایهای درخشان وجود دارد که پرتوهای نور را باز میتاباند تا گیرندهها، نور بیشتری دریافت کنند. این موضوع به دید بهتر جانور در شب کمک میکند. همچنین موجب درخشندگی چشم این جانوران در شب میشود.
شنوایی و تعادل
گیرندههای مکانیکی درون گوش، در شنیدن و حفظ تعادل بدن نقش دارند. این گیرندهها در کدام بخشهای گوش قرار گرفتهاند؟ همانطور که آموختهاید، گوش از سه بخش بیرونی، میانی و درونی تشکیل شده است (شکل 9).
فعالیت 5 (صفحه 29 کتاب درسی)
با استفاده از شکل 9 به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
- بین بخش بیرونی و میانی گوش کدام ساختار قرار دارد؟
- استخوانهای کوچک در کدام بخش گوش قرار دارند؟
- حلزون گوش در کدام بخش آن قرار دارد؟
ساختار گوش: لالهٔ گوش و مجرای آن بخش بیرونی گوش را تشکیل میدهند. لالهٔ گوش امواج صوتی را جمعآوری و مجرای شنوایی، آنها را به بخش میانی منتقل میکند. موهای کرک مانند درون مجرا و موادی که غدههای درون مجرا ترشح میکنند، نقش حفاظتی دارند. انتهای مجرا و بخشهای میانی و درونی گوش را استخوان گیجگاهی حفاظت میکند.
پردهٔ صماخ در انتهای مجرای شنوایی و بین گوش بیرونی و میانی قرار دارد. گوش میانی محفظهٔ استخوانیپر از هواست. درون گوش میانی و پشتپردهٔ صماخ سه استخوان کوچک چکشی، سندانی و رکابی، به ترتیب قرار دارند و به هم مفصل شدهاند. همانطور که درشکل 9 میبینید، بخشی به نام شیپوراستاش، حلق را به گوش میانی مرتبط میکند. هوا از راه این مجرا به گوش میانی منتقل میشود، تا فشار آن در دو طرف پردهٔ صماخ یکسان شود و پرده به درستی بلرزد. گوش درونی از دو بخش حلزونی و دهلیزی تشکیل شده است. بخش حلزونی در شنوایی و بخش دهلیزی در تعادل نقش دارد.
بیشتر بدانید
آسیب دیدن حلزون گوش، عصب شنوایی، یا اختلال در ساختارهای هدایت کنندۀ صدا به بخش حلزونی، مانند استخوانهای کوچک گوش میانی به ناشنوایی منجر میشود.
کاشت حلزون روشی برای بازگرداندن شنوایی است. این دستگاه را با جراحی در زیر پوست پشت گوش قرار میدهند. دستگاه امواج صوتی را جمعآوری کرده، به جریان الکتریکی تبدیل و الکترودهای آن عصب شنوایی را بهطور مستقیم تحریک میکنند.
تبدیل صدا به پیام عصبی: امواج صوتی پس از عبور از مجرای شنوایی، به پردهٔ صماخ برخورد میکنند و آن را به ارتعاش درمیآورد. دستهٔ استخوان چکشی روی پردهٔ صماخ چسبیده و با ارتعاش آن میلرزد و استخوانهای سندانی و رکابی را نیز به ارتعاش درمیآورد. کف استخوان رکابی طوری روی دریچهای به نام دریچهٔ بیضی قرار گرفته است که لرزش آن، دریچه را میلرزاند. این دریچه پردهای نازک است که در پشت آن، بخش حلزونی گوش قرار دارد. بخش حلزونی را مایعی پر کرده است. لرزش دریچهٔ بیضی، مایع درون حلزون را به لرزش در میآورد.
همانطور که در شکل 10 میبینید، در بخش حلزونی یاختههای مژکداری قرار دارند که مژکهایشان با پوششی ژلاتینی تماس دارند. این یاختهها، گیرندههای مکانیکیاند که با لرزش مایع درون بخش حلزونی، مژکهای آنها خم میشود. در نتیجه کانالهای یونی غشای آنها باز و این یاختهها تحریک میشوند. در نتیجه بخش شنوایی عصب گوش پیام عصبی ایجاد شده را به مغز میبرد (شکل 10).
فعالیت 6 (صفحه 30 کتاب درسی)
دربارهٔ نقش حفاظتی موها و مواد ترشحی در مجرای شنوایی گوش اطلاعات جمعآوری و به کلاس ارائه کنید.
حفظ تعادل
در بخش دهلیزی گوش داخلی سه مجرای نیم دایرهای شکل عمود برهم (در سه جهت فضا) وجود دارد که یاختههای مژکدار حسّ تعادل درون آنها قرار گرفتهاند. حرکت سر، این یاختهها را تحریک میکند. شکل 11 یاختههای گیرندۀ تعادل در یک مجرای نیمدایره را نشان میدهد. درون مجاری نیمدایره از مایعی پر شده است و مژکهای یاختههای گیرنده نیزدر مادهای ژلاتینی قرار دارند. با چرخش سر، مایع درون مجرا به حرکت در میآید و مادۀ ژلاتینی را به یک طرف خم میکند. مژکهای یاختههای گیرنده، خم و این گیرندهها تحریک میشوند. آسۀ یاختههای عصبی حسّی که شاخۀ دهلیزی (تعادلی) عصب گوش را تشکیل میدهند، پیام را به مغز و بهویژه مخچه میبرند و آن را از موقعیت سر آگاه میکنند. برای حفظ تعادل بدن، مغز از گیرندههای دیگر مانند گیرندههای وضعیت نیز پیام دریافت میکند.
براساس اعلام سازمان بهداشت جهانی در سال 1393 (2015 میلادی) 1/1 میلیارد نفر نوجوان و جوان در جهان در خطر از دست دادن شنوایی قرار داشتهاند. استفاده ناایمن از وسایل صوتی شخصی و یا قرارگرفتن در مکانهای تفریحی پر سر و صدا این خطر را بهوجود آورده است. این سازمان توصیه کرده است برای حفظ شنوایی باید صدای وسایل صوتی شخصی و زمان استفاده از این وسایل را به کمتر از یک ساعت در روز کاهش داد. همچنین هنگام استفاده از این دستگاهها، از نرمافزارهایی استفاده کنند که سطح ایمن شنوایی را نشان میدهند و معاینهٔ شنوایی را نیز بهطور منظم انجام دهند.
فعالیت 7 (صفحه 31 کتاب درسی)
دربارهٔ شغل شنوایی سنجی و بینایی سنجی گزارشی تهیه و به کلاس ارائه کنید.
بویایی
گیرندههای بویایی در سقف حفره بینی قرار دارند. مولکولهای بودارِ هوای تنفسی این یاختهها را تحریک میکنند. این یاختهها پیامهای بویایی را به لوبهای (پیازهای) بویایی مغز که در تشریح مغز آنها را مشاهده کردید، میبرند. پیام بویایی سرانجام به قشر مخ ارسال میشود (شکل 12).
چشایی
در دهان و برجستگیهای زبان جوانههای چشایی و درون این جوانهها گیرندههای چشایی قرار گرفتهاند. ذرههای غذا در بزاق حل میشوند و یاختههای گیرندهٔ چشایی را تحریک میکنند. (شکل 13).
انسان پنج مزهٔ اصلی شیرینی، شوری، ترشی، و تلخی و مزهٔ اومامی را احساس میکند. اومامی، کلمهای ژاپنی به معنای لذیذ است که برای توصیف یک مزهٔ مطلوب که با چهار مزهٔ دیگر تفاوت دارد، به کار میرود، اومامی مزهٔ غالب غذاهایی است که آمینواسید گلوتامات دارند مانند عصارهٔ گوشت.
حسّ بویایی در درک درست مزهٔ غذا تأثیر دارد؛ مثلاً وقتی سرماخورده و دچارگرفتگی بینی شدهایم، مزهٔ غذاها را به درستی تشخیص نمیدهیم.
پردازش اطلاعات حسی
با وجود یکسان بودن ماهیت پیام عصبی که از گیرندههای گوناگون بدن به دستگاه عصبی مرکزی میرسند، مغز چگونه آنها را به شکلهای متفاوتی مانند صدا، تصویر، یا مزه تفسیر میکند؟ پیامهایی که هر نوع از گیرندههای حسی ارسال میکنند، به بخش یا بخشهای ویژهای از دستگاه عصبی مرکزی و قشر مخ وارد میشوند.
شکل 14 مسیر ارسال پیامهای بینایی را نشان میدهد. چلیپای (کیاسمای) بینایی که در فعالیت تشریح مغز آن را مشاهده کردید، محلی است که بخشی از آسههای عصب بینایی یک چشم به نیمکرۀ مخ مقابل میروند. پیامهای بینایی سرانجام به لوبهای پس سری قشر مخ وارد و در آنجا پردازش میشوند. پیامهای بینایی قبل از رسیدن به قشر مخ از بخشهای دیگری از مغز مانند تالاموس میگذرند.
گفتار 3
گیرندههای حسی انسان میتوانند محرکهای گوناگون محیط را دریافت کنند. اما محرکهایی مانند پرتوهای فرابنفش نیز وجود دارد که انسان به کمک دستگاههای ویژهای میتواند آنها را دریافت کند؛ در حالی که برخی جانوران گیرندههای دریافت کنندۀ آنها را دارند. در ادامه به برخی گیرندههای حسی در جانوران میپردازیم.
گیرندههای مکانیکی خط جانبی: در دو سوی بدن ماهیها ساختاری به نام خط جانبی وجود دارد. این ساختار، کانالی در زیر پوست جانور است که از راه سوراخهایی با محیط بیرون ارتباط دارد. درون کانال، یاختههای مژکداری قرار دارند که به ارتعاش آب حساساند. مژکهای این یاختهها در مادهای ژلاتینی در قرار دارند. جریان آب در کانال، مادهٔ ژلاتینی را به حرکت در میآورد. حرکت مادهٔ ژلاتینی، یاختههای گیرنده را تحریک میکند و ماهی به کمک خط جانبی از وجود اجسام و جانوران دیگر (شکار و شکارچی) در پیرامون خود آگاه میشود (شکل 15).
گیرندههای شیمیایی در پا: در مگس، گیرندههای شیمیایی در موهای حسی روی پاهای آن قرار دارند. مگسها به کمک این گیرندهها انواع مولکولها را تشخیص میدهند (شکل 16).
گیرندهٔ مکانیکی صدا در پا: روی هریک از پاهای جلویی جیرجیرک یک محفظۀ هوا وجود دارد که پردۀ صماخ روی آن کشیده شده است. لرزش پرده در اثر امواج صوتی، گیرندههای مکانیکی را که در پشت پردۀ صماخ قرار دارند، تحریک و جانور صدا را دریافت میکند (شکل 17).
گیرندههای نوری چشم مرکب: چشم مرکب که در حشرات دیده میشود، از تعداد زیادی واحد بینایی تشکیل شده است. هر واحد بینایی، یک قرنیه، یک عدسی و تعدادی گیرندۀ نوری دارد. هر یک از این واحدها تصویر کوچکی از بخشی از میدان بینایی را ایجاد میکنند. دستگاه عصبی جانور، این اطلاعات را یکپارچه و تصویری موزاییکی ایجاد میکند (شکل 18). گیرندههای نوری برخی حشرات مانند زنبور، پرتوهای فرابنفش را نیز دریافت میکنند.
بیشتر حشرات سه چشم ساده روی سر خود دارند. شواهد نشان میدهند، زنبور عسل از چشم سادهٔ خود برای تشخیص شدت نور و طول روز استفاده میکند؛ اما این چشم، تصویری ایجاد نمیکند.
گیرندههای مغناطیسی:
جانورانی مانند لاکپشتهای دریایی که هنگام مهاجرت مسافتهای طولانی را میپیمایند، گیرندههای مغناطیسی دارند که به کمک آنها جهت و موقعیت خود را به درستی تشخیص میدهند؛ زیرا الگوی میدان مغناطیسی زمین، در نواحی مختلف کره زمین متفاوت و تقریباً در طول زمان ثابت است و با تغییر آب و هوا و شب و روز تغییر نمیکند.
گیرندهٔ فروسرخ مار زنگی: برخی مارها میتوانند پرتوهای فروسرخ را تشخیص دهند. همانطور که در شکل 19 میبینید، در جلو و زیر هر چشم مار زنگی سوراخی است که گیرندههای پرتوهای فرو سرخ در آن قرار دارند. به کمک این گیرندهها، مار پرتوهای فرو سرخ تابیده از بدن شکار را دریافت میکند و محل آن را در تاریکی تشخیص میدهد.
بیشتر بدانید
گیرندههای الکتریکی:
بسیاری از کوسهها و برخی از پستانداران مانند پلاتی پوس (نوک اردکی)، گیرندههایی دارند که میدانهای الکتریکی را تشخیص میدهند. این جانوران از گیرندههای الکتریکی برای یافتن شکار و جهتیابی استفاده میکنند. برخی از ماهیها برای ایجاد ارتباط با همنوعان این گیرندهها را به کار میبرند.
فعالیت 8 (صفحه 36 کتاب درسی)
1- طرح زیر مغزماهی را نشان میدهد.
لوبهای (پیازهای) بویایی ماهی نسبت به کل مغز جانور از لوبهای بویایی انسان بزرگتر است.
این مطلب چه واقعیتی را دربارهٔ حس بویایی ماهی نشان میدهد؟
2- ساختار و عملکرد چشم مرکب و چشم انسان را مقایسه کنید.
3- خط جانبی در ماهیها با کدام ساختارها در انسان شباهت دارد؟
فصل سوم
گفتار 1
استفادۀ ما از دست و پا به قدری است که تصور زندگی بدون آنها برایمان بسیار سخت است. خوشبختانه امروزه افراد دارای نقص عضو نیز میتوانند با استفاده از اعضای مصنوعی تاحدودی بر محدودیتهای حرکتی چیره شوند. مطالعات دقیق ساختار ماهیچهها، مفاصل و استخوانها، به همراه پیشرفت در علوم مربوط به مواد و الکترونیک، مهندسان را قادر ساخته تا اندامهای پیچیده را جایگزین بخشهای آسیب دیده یا ناقص کنند. کارآمدی بعضی اندامهای مصنوعی آنقدر بالاست که در پارالمپیک برای جلوگیری از رقابت نابرابر، قوانین سختگیرانهای برای استفاده از این اندامها وضع شده است.
اندامهای حرکتی از چه بخشهایی تشکیل شدهاند؟ نحوۀ عملکرد این بخشها چگونه است؟ چه آسیبهای احتمالی اندامهای حرکتی را تهدید میکند؟ به چه روشهایی میتوان این اجزا را از آسیب حفظ کرد؟
استخوانها بخشی از اسکلت انسان را تشکیل میدهند. اسکلت انسان شامل دو بخش محوری و جانبی است. بخش محوری همانطور که از نامش مشخص است، محور بدن را تشکیل میدهد و از ساختارهایی مانند مغز و قلب حفاظت میکند؛ گرچه بخشهایی از آن هم در جویدن، شنیدن، صحبت کردن و حرکات بدن نیز نقش دارند. استخوانهای دست و پا از اجزای اسکلت جانبیاند. این استخوانها نسبت به اسکلت محوری، نقش بیشتری در حرکت بدن دارند. بخشهای مختلف اسکلت در شکل دیده میشوند.
اعمال استخوانها
استخوانها علاوه بر حفاظت و پشتیبانی اندامها، اعمال دیگری هم انجام میدهند. مثلاً استخوانهای کوچک گوش در شنیدن دقیق مؤثرند. همچنین استخوانها به کمک ماهیچهها موجب حرکت بدن میشوند. سایر اعمال استخوانها در جدول زیر خلاصه شده است.
وظیفه | توضیح |
پشتیبانی | استخوانها شکل بدن را تعیین و نیز چارچوبی را ایجاد میکنند تا اندامها روی آنها مستقر شوند. |
حرکت | اتصال ماهیچههای اسکلتی به استخوانها و انقباض آنها باعث انتقال نیروی ماهیچه به استخوان و حرکت آن میشود. |
حفاظت اندامهای درونی | اسکلت استخوانی، بخشهای حساسی، مانند نخاع، قلب، مغز و ششها را حفاظت میکند. |
تولید یاختههای خونی | بسیاری از استخوانها مغز قرمز دارند که یاختههای خونی را تولید میکند. |
ذخیره مواد معدنی | استخوانها محل ذخیرۀ مواد معدنی، مانند فسفات و کلسیماند. |
کمک ب شنیدن، تکلم و اعمال دیگر | استخوانهای کوچک گوش در شنیدن و استخوانهای آرواره در تکلم و جویدن نقش دارند. |
انواع استخوان
استخوانها اشکال مختلفی دارند. استخوان ران و بازو از انواع استخوانهای درازند، در حالی که استخوانهای مچ از انواع استخوانهای کوتاهاند. استخوان جمجمه از استخوانهای پهن هستند. استخوانهای ستون مهره از نوع استخوانهای نامنظماند (شکل 2). استخوانهای بدن اندازههای متفاوتی دارند، از استخوانهای کوچک گوش میانی تا استخوان بزرگ لگن.
ساختار استخوان: هر استخوان از دو نوع بافت استخوانی فشرده و اسفنجی تشکیل شده است. میزان و محل قرارگیری هر نوع بافت استخوانی در استخوانهای مختلف متفاوت است. مثلاً بافت استخوانی فشرده در طول استخوان ران، بهصورت واحدهایی به نام سامانهٔ هاورس قرار گرفته است (شکل 3). این سامانهها به صورت استوانههایی هم مرکز از تیغههای استخوانیاند که از یاختههای استخوانی، ماده زمینهای و کلاژن در اطراف آنها تشکیل شده است. مادّۀ زمینهای از پروتئینها و مواد معدنی تشکیل شده است. اعصاب و رگهای درون مجرای مرکزی هر سامانه، ارتباط بافت زنده را با بیرون برقرار میکنند. سطح درونی تنهٔ این استخوان نیز بافت اسفنجی دارد. سطح خارجی این استخوان، توسط بافت پیوندی احاطه شده است و رگها و اعصاب از راه مجراهایی به بیرون ارتباط دارند.
انتهای برآمدۀ استخوان ران از بافت اسفنجی پر شده است. بافت استخوانی اسفنجی، از میلهها و صفحههای استخوانی تشکیل شده است که بین آنها حفرههایی وجود دارد که توسط رگها و مغز استخوان پر شدهاند. مغز استخوان در دو نوع زرد و قرمز وجود دارد. مغز زرد بیشتر از چربی تشکیل شده است و مجرای مرکزی استخوانهای دراز را پر میکند. مغز قرمز استخوان در بافت استخوانی اسفنجی دیده میشود. در کم خونیهای شدید، مغز زرد میتواند به مغز قرمز تبدیل شود.
فعالیت 1 (صفحه 40 کتاب درسی)
سال گذشته با ساختار بافت پیوندی و اجزای آن آشنا شدید.
الف) با توجه به اطلاعات قبلی هر بافت پیوندی از چه بخشهایی تشکیل شده است؟
ب) مادّهٔ زمینهای استخوان توسط چه بخشی ساخته میشود؟
تشکیل و تخریب استخوان
در دوران جنینی، استخوانها از بافتهای نرمی تشکیل و به تدریج با افزوده شدن نمکهای کلسیم سخت میشوند. یاختههای استخوانی تا اواخر سنّ رشد، مادّۀ زمینهای ترشح میکنند و بنابراین، تودۀ استخوانی و تراکم آن افزایش پیدا میکند. با افزایش سن، یاختههای استخوانی کم کار میشوند و تودۀ استخوانی به تدریج کاهش پیدا میکند. در همۀ این مراحل، تغییرات استخوانی در حال انجام است. استخوانها در اثر فعالیت بدنی مانند ورزش، یا با افزایش وزن ضخیم، متراکمتر و محکمتر میشوند و استخوانهایی که کمتر مورد استفاده قرار میگیرند، ظریفتر میشوند. مشابه این حالت، در فضانوردان دیده میشود که در محیط بیوزنی تراکم استخوانشان کاهش مییابد.
استخوانهای بدن بهطور پیوسته دچار شکستگیهای میکروسکوپی میشوند که نتیجه حرکات معمول بدناند. شکستگیهای دیگر میتوانند ناشی از ضربه یا برخورد باشند (شکل 4).
در این حالت، یاختههای نزدیک به محل شکستگی، یاختههای جدید استخوانی میسازند و پس از چند هفته آسیب بهبود پیدا میکنند.
تراکم تودۀ استخوانی از عوامل مهم استحکام استخوانهاست و کاهش آن باعث پوکی استخوان میشود. در پوکی استخوان، تخریب استخوانی افزایش مییابد. در نتیجه استخوانها ضعیف و شکننده میشوند (شکل 5). کمبود ویتامین D و کلسیم غذا، نوشیدنیهای الکلی و دخانیات با جلوگیری از رسوب کلسیم در استخوانها، باعث بروز پوکی استخوان در مردان و زنان میشوند. اختلال در ترشح بعضی هورمونها و مصرف نوشابههای گازدار نیز در کاهش تراکم استخوان نقش دارند.
فعالیت 2 (صفحه 42 کتاب درسی)
بهطور کلی تراکم تودهٔ استخوانی در زنان و مردان با هم تفاوت دارد. جدول زیر تراکم استخوانی زنان و مردان را در سنین مختلف نشان میدهد.
1- منحنی تغییر تراکم تودهٔ استخوانی را در دو جنس رسم کنید.
2- در کدام جنس تراکم استخوان بالاتر است؟
3- بین سنین 20 تا 50 سالگی شدت تغییرات تراکم استخوان در مردان بیشتر است یا زنان؟
مفصل
مفصل محل اتصال استخوانها با هم است. در بعضی مفصلها، استخوانها حرکت نمیکنند. نمونه آن مفصل ثابت در استخوانهای جمجمه است. جمجمه از چندین استخوان تشکیل شده است که در محل مفصلهای ثابت لبههای دندانهدار آنها در هم فرو رفته و محکم شدهاند (شکل 6).
در بیشتر مفصلها، استخوانها قابلیت حرکت دارند. سر استخوانها در محل این مفصلها توسط بافت غضروفی پوشیده شده است. نمونۀ آن مفصلهای زانو، انگشتان و لگن است. استخوانها در محل این نمونهها توسط یک کپسول از جنس بافت پیوندی رشتهای احاطه شدهاند که پر از مایع مفصلی لغزنده است. مایع مفصلی و سطح صیقلی غضروف به استخوانها امکان میدهد که سالیان زیادی در مجاور هم لیز بخورند و اصطکاک چندانی نداشته باشند (شکل 7).
پارگی رباط صلیبی یکی از موارد شایع آسیبدیدگی در ورزشکاران است. این رباط که به دلیل شکل ظاهر آن به این نام خوانده میشود سبب نگهداشتن استخوان ران در مقابل استخوان درشتنی میشود. ممکن است فرد با پارگی رباط صلیبی سالها بدون مشکل زندگی کند. تغییر ناگهانی وضعیت تنه روی زانو، ایستادن ناگهانی در حین دویدن، جهیدن و افتادن دوباره به زمین در وضعیت نامناسب و ضربات ناگهانی و شدید از جوانب زانو میتوانند عامل ایجاد آسیب در این رباط باشد.
الف) شکل رباط صلیبی زانو و
ب) نحوۀ آسیب دیدن آن.
علاوه بر کپسول مفصلی، رباطها و زردپیها هم به کنار یکدیگر ماندن استخوانها کمک میکنند. رباط، بافت پیوندی رشتهای محکمی است که استخوانها را به هم متصل میکند. بعضی انواع مفصلهای متحرک را در شکل 8 مشاهده میکنید. با توجه به شکل نحوۀ حرکت هر نوع مفصل را مقایسه کنید.
بخش صیقلی غضروفها در اثر کارکرد زیاد، ضربات، آسیبها و بعضی بیماریها تخریب میشود، ولی بدن دوباره آن را ترمیم میکند. اگر سرعت تخریب بیش از ترمیم باشد، میتواند باعث بیماریهای مفصلی شود.
فعالیت 3 (صفحه 44 کتاب درسی)
با استفاده از مولاژهای موجود و نمونههای آمادهٔ میکروسکوپی آزمایشگاه مدرسه، انواع استخوان و بافتهای استخوانی را مشاهده و با هم مقایسه کنید.
روماتیسم مفصلی بیماریای است که در آن پردۀ سازندۀ مایع مفصلی در زیر کپسول مفصلی، دچار التهاب میشود. با افزایش التهاب این پرده، ترشح مایع مفصلی هم افزایش مییابد که موجب تورم و التهاب در محل آسیب میشود. با پیشرفت بیماری، غضروفها آسیب میبینند. التهاب مفصل معمولاً در اندامهای دوطرف بدن بهصورت متقارن بروز میکند. تداوم این بیماری ممکن است باعث ساییدگی استخوان در محل آسیب شود.
گرچه علت دقیق بروز این بیماری کاملاً شناخته شده نیست، ولی عوامل ارثی، جنسیت، محیط و بعضی بیماریهای میکروبی در بروز این بیماری مؤثرند. این بیماری در زنان شایعتر از مردان است که احتمالاً به دلیل اثر هورمونهای جنسی زنانه است. اثر مصرف دخانیات و آلودگی هوا نیز در بروز این بیماری، اثبات شده است. به دلیل دخالت عوامل متعدد در بروز این بیماری، هنوز درمان قطعی برای آن وجود ندارد. استفاده از داروهای کاهندۀ التهاب مانند مشتقات هورمون کورتیزول از پیشرفت بیماری میکاهد و علائم آن را تا حدّی کاهش میدهد. در موارد شدید بیماری، ممکن است مفصل آسیبدیده با مفصل مصنوعی جایگزین شود.
گفتار 2
بدن انسان بیش از 600 ماهیچه اسکلتی دارد که با انقباض خود بسیاری از حرکات بدن را ایجاد میکنند. با این ماهیچهها در سالهای قبل آشنا شدید. شکل 9 بعضی از این ماهیچهها را در بدن انسان نشان میدهد.
بسیاری از ماهیچهها به صورت جفت باعث حرکات اندامها میشوند؛ زیرا ماهیچهها فقط قابلیت انقباض دارند. انقباض هر ماهیچه فقط میتواند استخوانی را در جهتی خاص بکشد، ولی آن ماهیچه نمیتواند استخوان را به حالت قبل برگرداند، این وظیفه بر عهدهٔ ماهیچهٔ متقابل آن است. برای مثال، ماهیچه روی بازو میتواند ساعد را به سمت جلو یا بالا بیاورد، ولی نمیتواند آن را به حالت قبل برگرداند و این حرکت توسط ماهیچه پشت بازو انجام میشود. بنابراین، هنگامی که یکی از جفت ماهیچههای متقابل در حالت انقباض است، ماهیچهٔ دیگر در حال استراحت است (شکل 10). همهٔ ماهیچههای اسکلتی باعث حرکت استخوان نمیشوند. شما چه ماهیچههای اسکلتی را میشناسید که به استخوان متصل نیستند؟
گرچه ماهیچههای اسکلتی تحت کنترل ارادی، هستند، ولی بعضی از این ماهیچهها به صورت غیر ارادی هم منقبض میشوند. انقباض ماهیچهها در اثر انعکاس نمونهای از این انقباضهاست که با آنها در گذشته آشنا شدید. ماهیچهها همچنین با انقباض خود در حفظ شکل و حالت بدن و ایجاد حرارت مؤثرند (جدول 2).
وظیفه | توضیح |
حرکات ارادی | ماهیچهها با اتصال به استخوانها باعث ایجاد حرکت ارادی میشوند. |
کنترل دریچه بدن | ماهیچههای اسکلتی نوعی کنترل ارادی برای دهان، مخرج و پلکها ایجاد میکنند. |
حفظ حالت بدن | ماهیچهها با اتصال به استخوانها و انقباض خود باعث اتصال استخوانها به هم و نگهداری بدن به صورت قائم میشوند. |
ارتباطات | ماهیچههای اسکلتی با کمک به سخن گفتن، نوشتن یا رسم شکل و ایجاد حالات مختلف چهره، در برقراری ارتباط ایفای نقش میکنند. |
حفظ دمای بدن | فعالیتهای سوخت و ساز در یاختههای ماهیچهای باعث ایجاد گرمای زیادی میشود که میتواند در حفظ دمای مناسب بدن مؤثر باشد. |
ساختار ماهیچهٔ اسکلتی
یک ماهیچۀ اسکلتی مانند آنچه که در شکل 11 دیده میشود از چندین دسته تار ماهیچهای تشکیل شده است. هر دسته تار ماهیچهای از تعدادی یاخته یا تار ماهیچهای تشکیل شده است. این دسته تارها با غلافی از بافت پیوندی رشتهای محکم احاطه شده است. این غلافهای پیوندی در انتها، به صورت طناب یا نواری محکم به نام زردپی در میآیند (شکل 11). زردپیهای دو انتهای ماهیچه، به استخوانهای مختلف متصل میشوند. با انقباض ماهیچه، دو استخوان به طرف هم کشیده میشوند. نحوۀ اتصال ماهیچه به استخوان طوری است که معمولاً با تغییر کوتاهی در طول ماهیچه، استخوان به اندازۀ زیادی جابهجا میشود. مثلاً با کوتاه شدن حدود یک سانتیمتر ماهیچۀ جلوی بازو، ساعد دست به اندازۀ زیادی حرکت میکند.
یاخته (تار) ماهیچهٔ اسکلتی: در شکل 12، یاختههای ماهیچهای مانند استوانهای با چندین هسته دیده میشوند. در واقع هر یاخته از به هم پیوستن چند یاخته در دورهٔ جنینی ایجاد میشود و به همین علت چند هسته دارد. درون هر یاخته، تعداد زیادی رشته به نام تارچه ماهیچهای وجود دارد. که موازی هم در طول یاخته قرار گرفتهاند (شکل 12).
تارچهها از واحدهای تکراری به نام سارکومر تشکیل شدهاند که به تار ماهیچهای ظاهر مخطط (خطخط) میدهند. دو انتهای هر سارکومر خطی به نام خط Z دیده میشود. آیا با توجه به شکل 12 میتوانید علت این نامگذاری را حدس بزنید؟ ظاهر مخطط این یاختهها به دلیل وجود دو نوع رشتۀ پروتئینی اکتین و میوزین است که با آرایش خاصی در کنار هم قرار گرفتهاند. رشتههای اکتین نازک و از یک طرف به خط Z متصلاند. این رشتهها به درون سارکومر کشیده شدهاند. رشتههای میوزین، ضخیم و بین رشتههای اکتین جاگرفتهاند. این رشتهها سرهایی برای اتصال به اکتین دارند. آیا میتوانید با توجه به شکل 13 و نحوۀ قرارگیری رشتههای اکتین و میوزین در شکل 12، علت تیره و روشن دیده شدن این تارهای ماهیچهای را بیان کنید؟
مکانیسم انقباض ماهیچه
با رسیدن پیام از مراکز عصبی، تحریک از طریق همایهٔ ویژهای از یاختهٔ عصبی به یاختهٔ ماهیچهای میرسد و ناقل عصبی از پایانهٔ یاختهٔ عصبی آزاد میشود. با اتصال این ناقلین به گیرندههای خود در سطح یاخته ماهیچهای، یک موج تحریکی در طول غشای یاخته ایجاد میشود. با تحریک یاختهٔ ماهیچهای، یونهای کلسیم از شبکه آندوپلاسمی آن آزاد میشود. در نتیجه این عمل، سرهای پروتئینهای میوزین به رشتههای اکتین متصل میشوند.
با اتصال پروتئینهای میوزین به اکتین و تغییر شکل آن، خط Z سارکومر به هم نزدیک میشوند. نزدیک شدن خطوط Z باعث کوتاه شدن طول سارکومرها و در کل، کاهش طول ماهیچه میشود (شکل 15).
لغزیدن میوزین و اکتین در مجاورت هم به انرژی نیاز دارد. برای این کار، باید پلهای اتصال میوزین و اکتین دائماً تشکیل و با حرکتی مانند پارو زدن، خطوط Z به سمت هم کشیده شوند؛ سپس سرهای متصل جدا و به بخش جلوتر وصل شوند. این لیز خوردن، اتصال و جدا شدن سرهای میوزین صدها مرتبه در ثانیه تکرار و در نتیجه ماهیچه اسکلتی منقبض میشود (شکل 16).
بعضی عوامل بیماریزا میتوانند در انقباض ماهیچه اختلال ایجاد کنند؛ مثلاً نوعی باکتری سمّی خطرناک به نام بوتولینوم تولید میکند. این سم مانع از آزاد شدن استیلکولین از یاختههای عصبی حرکتی میشود، در نتیجه ماهیچه هیچ پیامی برای تحریک دریافت نمیکند. این سم که به بوتاکس نیز معروف است در مقادیر بسیار کم برای کاهش چین و چروکهای ظاهری چهره استفاده میشود. تزریق مقادیر بسیار کم بوتاکس در اطراف چشم و پیشانی بهطور موقت باعث فلج ماهیچههای چهره میشود و تا مدتی چروکهای صورت را رفع میکند، ولی از طرفی باعث بیحالت شدن چهره میشود که به چهرۀ یخی یا بیروح معروف است.
توقف انقباض: با توقف پیام عصبی انقباض، یونهای کلسیم به سرعت با انتقال فعال به شبکۀ آندوپلاسمی بازگردانده و در نتیجه اکتین و میوزین از هم جدا میشوند. در این حال، سارکومر تا زمان رسیدن پیام عصبی بعدی در حالت استراحت میماند.
تأمین انرژی انقباض
بیشتر انرژی لازم برای انقباض ماهیچهها از سوختن گلوکز به دست میآید. در ماهیچهها گلیکوژن به صورت ذخیره وجود دارد و در صورت لزوم به گلوکز تجزیه میشود. در صورت وجود اکسیژن، تجزیه گلوکز میتواند تا چند دقیقه انرژی لازم برای ساخت ATP را فراهم کند. برای انقباض طولانیتر، ماهیچهها از اسیدهای چرب استفاده میکنند.
مادۀ دیگر کرآتین فسفات است که طبق واکنش زیر میتواند با دادن فسفات خود، مولکول ATP را به سرعت بازتولید کند.
C + ATP (کرآتین) CP + ADP (کراتین فسفات)
ماهیچهها برای تجزیۀ کامل گلوکز به اکسیژن نیاز دارند. در فعالیتهای شدید که اکسیژن کافی به ماهیچهها نمیرسد، تجزیۀ گلوکز به صورت بیهوازی انجام میشود. در اثر این واکنشها لاکتیک اسید تولید میشود که در ماهیچه انباشته میشود. انباشته شدن لاکتیک اسید پس از تمرینات ورزشی طولانی، باعث گرفتگی و درد ماهیچهای میشود. لاکتیک اسید اضافی به تدریج تجزیه میشود و اثرات درد و گرفتگی ماهیچهای کاهش مییابد.
انواع یاختههای بافت ماهیچهای
یاختههای ماهیچهای را میتوان به دو نوع یاختههای تند و کند تقسیم کرد. این تقسیمبندی براساس سرعت انقباض است. بسیاری از ماهیچههای بدن هر دو نوع یاخته را دارند. تار ماهیچهای نوع کند، برای حرکات استقامتی مانند شناکردن ویژه شدهاند. این تارها مقدار زیادی رنگ دانه قرمز به نام میوگلوبین (شبیه هموگلوبین) دارند که میتوانند مقداری اکسیژن را ذخیره کنند. این تارها بیشتر انرژی خود را به روش هوازی بهدست میآورند (شکل 17).
تارهای ماهیچهای تند (یا سفید) سریع منقبض میشوند. این تارها مسئول انجام انقباضات سریع مثل دوی سرعت و بلندکردن وزنهاند. این تارها تعداد میتوکندری کمتری دارند و انرژی خود را بیشتر از راه تنفس بیهوازی بهدست میآورند. مقدار میوگلوبین این تارها هم کمتر است. این تارها سریع انرژی خود را از دست میدهند و خسته میشوند. افراد کمتحرک، دارای تارماهیچهای تند بیشتری هستند که با ورزش، تارهای نوع تند به نوع کند تبدیل میشوند (شکل 17).
فعالیت 4 (صفحه 51 کتاب درسی)
الف) به نظر شما چه تفاوتهایی بین دوندگان دوی صدمتر و ماراتن از نظر تعداد و درصد تارهای ماهیچهای تند و کند وجود دارد؟
ب) کدام گروه هنگام فعالیت ورزشی حرفهای خود به اکسیژن نیاز بیشتری دارند؟
پ) مقدار میوگلوبین ماهیچههای مؤثر در ورزش حرفهای این ورزشکاران چه تفاوتی دارد؟
حرکت در جانوران
جانوران حداقل در بخشی از زندگی خود میتوانند از جایی به جای دیگری حرکت کنند. شیوههای حرکتی در جانوران بسیار متنوع است. شنا کردن، پروازکردن، دویدن و خزیدن، نمونههایی از این حرکاتاند. با این وجود، اساس حرکت در جانوران مشابه است؛ برای حرکت در یکسو، جانور باید نیرویی در خلاف آن وارد کند. برای انجام حرکت، جانوران نیازمند ساختارهای اسکلتی و ماهیچهای هستند.
ساختار اسکلت در جانوران متفاوت است، ولی میتوان انواع اسکلت در جانوران را به سه گروه آب ایستایی، بیرونی و درونی طبقهبندی کرد. اسکلت آب ایستایی در اثر تجمع مایع درون بدن به آن شکل میدهد. عروس دریایی اسکلت آب ایستایی دارد. ضمناً در این جانوران، با فشار جریان آب به بیرون، جانور به سمت مخالف حرکت میکند. این حالت مانند حرکت بادکنک هنگام خالی شدن هوای آن است و باعث رانده شدن بادکنک در خلاف جهت خروج هوا میشود.
حشرات و سختپوستان نمونههایی از جانوران دارای اسکلت بیرونی هستند. در این جانوران، اسکلت علاوه بر کمک به حرکت، وظیفۀ حفاظتی هم دارد. با افزایش اندازۀ جانور، اسکلت خارجی آن هم باید بزرگتر و ضخیمتر شود. بزرگ بودن اسکلت خارجی، باعث سنگینتر شدن آن میشود که در حرکات جانور محدودیت ایجاد میکند. به همین علت، اندازۀ این جانوران از حدّ خاصی بیشتر نمیشود.
مهرهداران اسکلت درونی دارند. در انواعی از ماهیها مانند کوسه ماهی، جنس این اسکلت از نوع غضروفی است، ولی در سایر مهرهداران استخوانی است که غضروف نیز دارد. ساختار استخوان در این جانوران بسیار شبیه ساختار استخوان انسان است.
فعالیت 5 (صفحه 52 کتاب درسی)
با استفاده از منابع علمی تحقیق کنید هر یک از انواع اسکلت درونی یا بیرونی چه مزایا و محدودیتهایی دارند. نتایج تحقیق خود را به صورت گزارش در کلاس ارائه کنید.